زمان تقریبی مطالعه: 87 دقیقه
 

حسادت عائشه نسبت به دیگر همسران پیامبر





یکی از ویژگی‌های بارز عائشه در میان همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، غیرت و حسادت بیش از‌ اندازه او نسبت به دیگر امهات المؤمنین بوده است. در این مقاله برخی از موارد را با ذکر سند بیان خواهیم کرد.

فهرست مندرجات

۱ - برخی از حسادت‌های عائشه
       ۱.۱ - نسبت به حضرت خدیجه
              ۱.۱.۱ - خشم بی‌سابقه پیامبر از گفتار عائشه
                     ۱.۱.۱.۱ - تصحیح سند روایت
                     ۱.۱.۱.۲ - محمد بن فضل
                     ۱.۱.۱.۳ - سعید بن سلیمان
                     ۱.۱.۱.۴ - مبارک بن فضاله
                     ۱.۱.۱.۵ - هشام بن عروه
                     ۱.۱.۱.۶ - عروة بن زبیر
              ۱.۱.۲ - خشم شدید رسول خدا از گفتار عائشه
              ۱.۱.۳ - وساطت مادر عائشه
              ۱.۱.۴ - تحلیل حسادت‌های عائشه نسبت به خدیجه
       ۱.۲ - نسبت به ماریه
       ۱.۳ - نسبت به ابراهیم
       ۱.۴ - نسبت به‌ ام‌سلمه
       ۱.۵ - نسبت به صفیه
       ۱.۶ - نسبت به جویریه
       ۱.۷ - نسبت به ملیکة بنت کعب
       ۱.۸ - نسبت به اسماء بنت نعمان
              ۱.۸.۱ - زیباترین زنان زمان خود
       ۱.۹ - نسبت به شراف بنت خلیفه
۲ - شکستن کاسه همسران پیامبر از شدت حسادت
       ۲.۱ - شکستن کاسه‌ ام‌سلمه
              ۲.۱.۱ - نقل بخاری
              ۲.۱.۲ - مراد روایت
       ۲.۲ - شکستن کاسه زینب
              ۲.۲.۱ - بررسی سند روایت
       ۲.۳ - شکستن کاسه حفصه
       ۲.۴ - شکستن کاسه صفیه
              ۲.۴.۱ - نقل احمد بن حنبل
              ۲.۴.۲ - سخن هیثمی
              ۲.۴.۳ - شدت خشم پیامبر
              ۲.۴.۴ - اختلاف در مورد صاحب کاسه
       ۲.۵ - حسادت به زنان هبه شده
              ۲.۵.۱ - تحلیل روایت
       ۲.۶ - تعقیب کردن پیامبر از شدت حسادت
              ۲.۶.۱ - نقل مسلم
              ۲.۶.۲ - نقل نسائی
۳ - پانویس
۴ - منبع

۱ - برخی از حسادت‌های عائشه



یکی از ویژگی‌های بارز عائشه در میان همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، غیرت و حسادت بیش از‌ اندازه او نسبت به دیگر امهات المؤمنین بوده است.
این حسادت‌ها در برخی از موارد، خشم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر می‌انگیخت و سبب می‌شد که آن حضرت که پیامبر رحمت بوده و در قرآن با عبارت «رحمة للعالمین» و «خلق عظیم» ستوده شده است، با عائشه به تندی سخن بگوید.
گاهی دامنه این حسادت شامل فرزندان رسول خدا از دیگر همسرانش نیز می‌شده است؛ از جمله حسادت بیش از‌ اندازه عائشه نسبت به صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) و ابراهیم فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در کتاب‌های تاریخی به صورت گسترده نقل شده است.
ما به مواردی که علمای اهل‌سنت در کتاب‌های معتبر خود آن‌ها را نقل کرده‌اند اشاره می‌کنیم.

۱.۱ - نسبت به حضرت خدیجه


حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) نخستین و برترین همسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و پیامبر خدا ایشان را بیش از دیگر همسرانش دوست داشت و تا زمانی که حضرت خدیجه زنده بود، با هیچ زن دیگری ازدواج نکرد؛ همچنین تا آخر عمر، همواره یاد او را در دل نگه داشته بود.
همین مساله سبب شده بود که عائشه نسبت به ایشان حسادت شدیدی در خود احساس کند و گاهی آن را بروز دهد.

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:
حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا حُمَیْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن ابیه عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت ما غِرْتُ علی امْرَاَةٍ ما غِرْتُ علی خَدِیجَةَ من کَثْرَةِ ذِکْرِ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اِیَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِی بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِینَ وَاَمَرَهُ رَبُّهُ (عزّوجلّ) او جِبْرِیلُ علیه السَّلَام اَنْ یُبَشِّرَهَا بِبَیْتٍ فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.

از عائشه نقل شده است که بر هیچ یک از زنان به‌اندازه خدیجه حسادت نکردم؛ چرا که رسول خدا او را زیاد یاد می‌کرد، سه سال بعد از او، با من ازدواج کرد و خداوند به پیامبر و یا جبرئیل دستور داد که خدیجه را به خانه‌ای در بهشت که از درّ و مروارید ساخته شده است، بشارت دهد.

همین روایت را بخاری در چندین جای دیگر از صحیحش نقل کرده است؛ از جمله.

مسلم نیشابوری نیز همین روایت را نقل کرده است.

احمد بن حنبل در مسند خود می‌نویسد:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا علی بن اِسْحَاقَ انا عبد اللَّهِ قال انا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبی عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ قالت کان النبی صلی الله علیه وسلم اذا ذَکَرَ خَدِیجَةَ اَثْنَی علیها فَاَحْسَنَ الثَّنَاءَ قالت فَغِرْتُ یَوْماً فقلت ما اَکْثَرَ ما تَذْکُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قد اَبْدَلَکَ الله (عزّوجلّ) بها خَیْراً منها قال ما ابدلنی الله (عزّوجلّ) خَیْراً منها قد آمَنَتْ بی اِذْ کَفَرَ بی الناس وصدقتنی اِذْ کذبنی الناس وواستنی بما لها اذا حرمنی الناس ورزقنی الله (عزّوجلّ) وَلَدَهَا اِذْ حرمنی اَوْلاَدَ النِّسَاءِ.

عایشه می‌گوید: رسول خدا هرگاه به یاد خدیجه می‌افتاد از او به نیکی یاد می‌کرد. روزی حسادت بر من چیره شد و گفتم: چه زیاد از آن پیر زن بی‌دندان یاد می‌کنید؟ همانا خداوند بهتر از او نصیب شما فرموده است. رسول خدا فرمود: خداوند بهتر از او نصیب من نفرموده است، زیرا هنگامی که همه مردم مرا تکذیب می‌کردند، او مرا تصدیق می‌کرد و هنگامی که مردم مرا محروم می‌داشتند او با اموال خود من را یاری می‌کرد و خداوند فرزندان مرا، از او به من عنایت فرمود و حال آنکه از غیر او فرزندی به من عنایت نفرمود.

ابن‌کثیر دمشقی بعد از نقل این روایت می‌گوید:
تفرد به احمد ایضا واسناده لا باس به.
تنها احمد این رایت را نقل کرده است، سند آن اشکالی ندارد.

و هیثمی نیز می‌گوید:
رواه احمد واسناده حسن.
احمد آن را نقل کرده و سند آن «حسن» است.

مسلم نیشابوری نیز همین روایت را نقل کرده است؛ اما متاسفانه سخن پیامبر خدا را که در جواب عائشه می‌فرماید: «خداوند از او بهتر به من نداده» را حذف کرده است:
حدثنا سُوَیْدُ بن سَعِیدٍ حدثنا عَلِیُّ بن مُسْهِرٍ عن هِشَامٍ عن ابیه عن عَائِشَةَ قالت اسْتَاْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ اُخْتُ خَدِیجَةَ علی رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِیجَةَ فَارْتَاحَ لِذَلِکَ فقال اللهم هَالَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ فَغِرْتُ فقلت وما تَذْکُرُ من عَجُوزٍ من عَجَائِزِ قُرَیْشٍ حَمْرَاءِ الشِّدْقَیْنِ هَلَکَتْ فی الدَّهْرِ فَاَبْدَلَکَ الله خَیْرًا منها.

از عائشه نقل شده است که روزی‌ هاله دختر خویلد خواهر خدیجه اجازه ورود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را خواستار شد، رسول خدا به یاد اجازه گرفتن خدیجه افتاد و خوشحال شد و فرمود: «خدایا‌ هاله دختر خویلد». عائشه می‌گوید: من حسادتم برانگیخته شد و گفتم: چرا این قدر این پیرزن از پیرزن‌های قریش را که از شدت پیری (دندان‌هایش ریخته و) لثه‌هایش نمایان شده بود، یاد می‌کنی؟ او خیلی وقت پیش هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داده است.

۱.۱.۱ - خشم بی‌سابقه پیامبر از گفتار عائشه


طبرانی در معجم کبیر خود عائشه نقل می‌کند که رسول خدا از گفتار من چنان خشمگین شد که تاکنون او را چنین خشمناک ندیده بودم:
حدثنا محمد بن الْفَضْلِ السَّقَطِیُّ ثنا سَعِیدُ بن سُلَیْمَانَ ثنا مُبَارَکُ بن فَضَالَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن ابیه عن عَائِشَةَ اَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم کان یُکْثِرُ ذِکْرَ خَدِیجَةَ فقلت ما اَکْثَرَ ما تُکْثِرُ ذِکْرَ خَدِیجَةَ وقد اَخْلَفَ اللَّهُ لک من خَدِیجَةَ عَجُوزٌ حَمْرَاءُ الشِّدْقَیْنِ قد هَلَکَتْ فی دَهْرٍ فَغَضِبَ رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم غَضَبًا ما رَاَیْتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ وقال اِنَّ اللَّهَ رَزَقَهَا مِنِّی ما لم یَرْزُقْ اَحَدًا مِنْکُنَّ قلت یا رَسُولَ اللَّهِ اعف عَنِّی عَفَا اللَّهُ عَنْکَ وَاللَّهِ لا تَسْمَعُنِی اَذْکُرُ خَدِیجَةَ بَعْدَ هذا الْیَوْمِ بِشَیْءٍ تَکْرَهُهُ.

از عائشه نقل شده است که رسول خدا زیاد از خدیجه یاد می‌کرد، من گفتم: چه قد زیاد از خدیجه یاد می‌کنی؛ خداوند به جای خدیجه که پیرزن بی‌دندان بود و در زمان‌های گذشته هلاک شده (بهتر از او) را به تو داده است؛ پس رسول خدا خشمگین شد؛ به‌طوری که تاکنون او را هرگز این چنین خشمگین ندیده بودم و فرمود: خداوند از او چیزی نصیب من کرده است که از هیچ یک از شما نکرده است. من گفتم: ‌ای پیامبر خدا مرا ببخش، خداوند شما را ببخشد، سوگند به خدا که دیگر درباره خدیجه از من سخنی نخواهی شنید که تو را ناراحت کند.

۱.۱.۱.۱ - تصحیح سند روایت


هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید:
رواه الطبرانی واسانیده حسنة.
طبرانی این روایت را نقل کرده و سند‌های آن «حسن» هستند.
هرچند که همین تصریح هیثمی کفایت می‌کند؛ اما با به خاطر اطمینان بیشتر تمام روات سند را نیز بررسی می‌کنیم.

۱.۱.۱.۲ - محمد بن فضل


شمس‌الدین ذهبی درباره او می‌گوید:
محمد بن الفضل بن جابر الثقفی البغدادی. قال الدارقطنی: صدوق.
محمد بن فضل، راستگو است.

دارقطنی در سؤالات الحاکم درباره او می‌نویسد:
محمد بن الفضل بن جابر بن شاذان السقطی صدوق.
محمد بن الفضل، راستگو بوده است.

مقدسی حنبلی سندی را که محمد بن فضل در سلسه وجود وجود دارد، تصحیح کرده است:
انا الطبرانی نا محمد بن الفضل السقطی نا سعید بن سلیمان (ح) اسناده صحیح.
طبرانی از محمد بن فضل از سعید بن سلیمان نقل کرده است، سند آن صحیح است.

۱.۱.۱.۳ - سعید بن سلیمان


ابن‌حجر عسقلانی درباره او می‌نویسد:
سعید بن سلیمان الضبی ابو عثمان الواسطی نزیل بغداد البزاز لقبه سعدویه ثقة حافظ من کبار العاشرة.
سعید بن سلیمان که ساکن بغداد و لقب او سعدویه بوده، راستگو و از بزرگان طبقه دهم روات است.

۱.۱.۱.۴ - مبارک بن فضاله


شمس‌الدین ذهبی بعد از نقل روایتی که در سند آن مبارک بن فضاله وجود دارد می‌نویسد:
تفرد به مبارک بن فضالة عنه وهو صدوق.
این روایت را فقط مبارک بن فضاله نقل کرده و او راستگو است.
و در شرح حال او می‌نویسد:
مبارک بن فضالة د ت ق خت ابن ابی امیة الحافظ المحدث الصادق الامام ابو فضالة القرشی العدوی مولی عمر بن الخطاب من کبار علماء البصرة.
مبارک بن فضاله، حافظ، محدث راستگو، پیشوا و از بزرگان دانشمندان بصره بود.

۱.۱.۱.۵ - هشام بن عروه


ذهبی درباره او می‌نویسد:
هشام بن عروة ابو المنذر وقیل ابو عبدالله القرشی احد الاعلام سمع عمه بن الزبیر واباه وعنه شعبة ومالک والقطان توفی ۱۴۶ قال ابو حاتم ثقة امام فی الحدیث.

هشام بن عروه، یکی از سرشناسان بود که از عمویش عبدالله بن زبیر و از پدرش (عروة بن زبیر) روایت نقل کرده، ابوحاتم گفته که او مورد اعتماد و پیشوای علم حدیث بود.

۱.۱.۱.۶ - عروة بن زبیر


قال بن سعد کان فقیها عالما کثیر الحدیث ثبتا مامونا قال هشام صام ابی الدهر ومات وهو صائم فی موته اقوال منها ۹۳ و ۹۴ ع.

ابن‌سعد گفته که او، فقیه، دانشمند، مورد اعتماد و امین بود و بسیار روایت نقل کرده است، هشام گفته: پدرم عمری روزه گرفت و در حالی مرد که روزه‌دار بود.

بنابراین در سند این روایت هیچ تردیدی نیست و ثابت می‌کند که حسادت عائشه نسبت به حضرت خدیجه سبب خشم بی‌سابقه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شده است.

۱.۱.۲ - خشم شدید رسول خدا از گفتار عائشه


ابن‌عبدالبر در الاستیعاب، ابن‌جوزی در المنتظم، ابن‌اثیر در اسد الغابه و دیگر بزرگان اهل سنت نقل کرده‌اند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سخن عائشه آن‌قدر عصبانی شد که از شدت ناراحتی موهای جلوی سر او شروع به لرزش کرد!:
عن مسروق عن عائشة قالت کان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لا یکاد یخرج من البیت حتی یذکر خدیجة فیحسن الثناء علیها فذکرها یوما من الایام فادرکتنی الغیرة فقلت هل کانت الا عجوزا فقد ابدلک الله خیرا منها فغضب حتی اهتز مقدم شعره من الغضب ثم قال لا والله ما ابدلنی الله خیرا منها آمنت بی اذ کفر الناس وصدقتنی اذ کذبنی الناس وواستنی فی مالها اذ حرمنی الناس ورزقنی الله منها اولادا اذ حرمنی اولاد النساء قالت عائشة فقلت فی نفسی لا اذکرها بسیئة ابدا.

مسروق از عائشه نقل کرده است که گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هیچگاه از خانه خارج نمی‌شد، مگر این که یادی از خدیجه (سلام‌الله‌علیها) نموده و او را ستایش می‌کرد؛ روزی از او روزها که از او یاد کرد، حسادت من برانگیخته شد و گفتم: آیا او جز پیرزنی بود، خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است.
رسول خدا از شنیدن این سخن آن قدر خشمگین شد که موهای جلوی سر آن حضرت می‌لرزید، سپس گفت: نه قسم به خدا، خداوند بهتر از او را به من نداده است، او به من ایمان آورد، زمانی که مردم کافر بودند، مرا تصدیق کرد، زمانی که مردم مرا تکذیب می‌کردند، مالش را به من ایثار کرد در آن زمان که همه مرا محروم کرده بودند، خداوند از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر زنانم نداد. عائشه گفت: با خودم گفتم که دیگر هیچگاه از او به بدی یاد نخواهم کرد.

۱.۱.۳ - وساطت مادر عائشه


ابن‌اسحاق و حلبی در سیره خود نقل می‌کنند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن قدر عصبانی شد که با عائشه برخورد تندی کرد! تا جائی که مادر عائشه مجبور شد بین او و رسول خدا وساطت کند تا آن حضرت عائشه را ببخشد:
نا یونس عن عبد الواحد بن ایمن المخزومی قال نا ابو نجیح ابو عبدالله بن ابی نجیح قال اهدی لرسول الله صلی الله علیه وسلم جزور او لحم فاخذ عظما منها فتناوله الرسول بیده فقال له اذهب به الی فلانة فقالت له عائشة لم غمرت یدک فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم ان خدیجة اوصتنی بها فغارت عائشة وقالت لکانه لیس فی الارض امراة الا خدیجة؟
فقام رسول الله صلی الله علیه وسلم مغضبا فلبث ما شاء الله ثم رجع فاذا‌ام رومان فقالت یا رسول الله ما لک ولعائشة انها حدث وانت احق من تجاوز عنها فاخذ بشدق عائشة وقال الست القائلة کانما لیس علی الارض امراة الا خدیجة والله لقد آمنت بی اذ کفر قومک ورزقت منی الولد وحرمتموه.

ابونجیح می‌گوید: برای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گوسفندی برای ذبح و یا گوشتی هدیه آوردند، آن حضرت قسمتی از آن را گرفت و با دستش تکه تکه کرد و فرمود: آن را برای فلانی ببر، عائشه گفت: چرا این قدر احسان می‌کنی؟ رسول خدا فرمود: خدیجه سفارش او را کرده بود. عائشه حسادتش برانگیخته شد و گفت: انگار که در زمین زنی غیر از خدیجه نیست، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با حالت خشم از جا برخواست، مدتی صبر کرد و سپس برگشت. ‌ام‌رومان (مادر عائشه) به رسول خدا فرمود: چه کار داری به عائشه، او کوچک است و تو سزاوارتر هستی که از گناه او بگذری، رسول خدا دهان عائشه را گرفت و فرمود: آیا تو نبودی که گفتی انگار زنی در زمین غیر از خدیجه نیست؟ سوگند به خدا که او به ایمان آورد در آن هنگام که قوم تو کافر بودند، خداوند از او به من فرزند داد؛ در حالی که شما مرا محروم کردید.
حسادت‌های عائشه نسبت حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) فقط به این موارد محدود نمی‌شود، ما به جهت اختصار از نقل بقیه موارد خودداری می‌کنیم.

۱.۱.۴ - تحلیل حسادت‌های عائشه نسبت به خدیجه


طبق این روایات که سند برخی از آن‌ها نیز تصحیح شد، حسادت‌های عائشه نسبت به حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)، خشم و غضب شدید رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را برانگیخته است؛ در برخی از موارد آن قدر خشمگین می‌شود که به گفته عائشه تاکنون چنین خشمی از آن حضرت سابقه نداشته است. در برخی از موارد از شدت خشم موهای جلوی سر حضرت به لرزه در می‌آید و در مواردی مادر عائشه وساطت می‌کند که آن حضرت کمی از خشم و غضب خود بکاهد؛ اما خشم رسول خدا به حدی است که وساطتت مادر عائشه نیز نمی‌تواند آن حضرت را آرام کند و رسول خدا با عائشه برخورد تندی می‌کند.
حال با توجه به این روایات، سؤالی که باید دانشمندان اهل سنت به آن پاسخ دهند این است که حکم به خشم آوردن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیست؟
آیا خشم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خشم خداوند را به دنبال ندارد؟

جالب این است که خود عائشه، کسانی را که رسول خدا را به غضب آورد، مستحق آتش جهنم دانسته است. در قضیه تمرد صحابه از دستور رسول خدا در حجة الوداع، عائشه می‌گوید:
فَدَخَلَ عَلَیَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من اَغْضَبَکَ یا رَسُولَ اللَّهِ اَدْخَلَهُ الله النَّارَ.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر من وارد؛ در حالی که غضبناک بود، گفتم: چه کسی تو را خشمگین کرده است، خدا او را داخل آتش کند.

و در روایت دیگر از نقل شده است که:
فَغَضِبَ ثُمَّ انْطَلَقَ حتی دخل علی عَائِشَةَ غَضْبَانَ فَرَاَتِ الْغَضَبَ فی وَجْهِهِ فقالت من اَغْضَبَکَ اَغْضَبَهُ الله.
رسول خدا ناراحت شد، سپس از آن‌جا خارج و بر عائشه وارد شد، وقتی عائشه خشم و غضب را در چهره رسول خدا مشاهده کرد، گفت: چه کسی تو را خشمگین کرده است، خدا بر او غضب کند.

هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید:
رواه ابو یعلی ورجاله رجال الصحیح.
این روایت را ابویعلی نقل کرده و تمام راویان آن، راویان صحیح بخاری هستند.

حال اگر کسی سؤال کند که آیا این دعای عائشه شامل خود نیز خواهد شد یا نه، علما و دانشمندان اهل سنت چه پاسخ خواهند داد؟
هچنین این روایت ثابت می‌کند که ادعای اهل سنت مبنی بر این که عائشه محبوب‌ترین همسر رسول خدا بوده، افسانه‌ای بیش نیست؛ بلکه حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) محبوب‌ترین همسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.
همچنین این ادعای برخی از دانشمندان اهل سنت را که می‌گویند: عائشه برترین همسر آن حضرت است، باطل می‌کند؛ چرا که طبق این روایات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تصریح می‌کند که خداوند بهتر از او را نصیب من نکرده است.

۱.۲ - نسبت به ماریه


‌ام‌المؤمنین ماریه، یکی از همسران نیک سیرت رسول خدا و تنها زنی است که بعد از حضرت خدیجه از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صاحب فرزند شد. بنابر نقل عائشه او چهره زیبائی داشت و همین سبب شده بود که عائشه نسبت به او حسادت شدیدی در خود احساس کند.
محمد بن سعد در طبقات خود و زبیر بن بکار در المنتخب من کتاب ازواج النبی به نقل از عائشه می‌نویسند:
عن عائشة قالت ما غرت علی امراة الا دون ما غرت علی ماریة وذلک انها کانت جمیلة من النساء... واعجب بها رسول الله صلی الله علیه وسلم وکان انزلها اول ما قدم بها فی بیت لحارثة بن النعمان فکانت جارتنا فکان رسول الله عامة النهار واللیل عندها حتی فرغنا لها فجزعت فحولها الی العالیة فکان یختلف الیها هناک فکان ذلک اشد علینا ثم رزق الله منها الولد وحرمنا منه.

از عائشه نقل شده است که من بر هیچ زنی حسادت نکردم؛ مگر این که کمتر از حسادت من نسبت به ماریه بود؛ زیرا او زن زیبائی بود (اهل سنت در اینجا خصوصیات ظاهری آن حضرت را نیز نقل کرده‌اند، اما ما به خاطر حفظ حرمت رسول خدا از ذکر این مطالب، خودداری می‌کنیم) و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از او خوشش می‌آمد. نخستین‌بار که به نزد او رفت، در خانه حارثة بن نعمان بود و به همین سبب همسایه ما شد؛ رسول خدا روز و شب در کنار او بود تا اینکه ما تمام تلاش خود را بر ضد او به کار بردیم! به همین سبب او دچار‌ اندوه شد؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را به عالیه بردند؛ و شب و روز به نزد او می‌رفتند؛ این مطلب برای ما سخت‌تر از قبل شد! سپس خداوند از او فرزندی به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داد و ما از این فرزند محروم ماندیم!


این حسادت به حدی رسید که وقتی ماریه، ابراهیم را به دنیا آورد، عائشه نتوانست تحمل کند و خطاب به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود که او هیچ شباهتی به شما ندارد. حاکم نیشابوری در المستدرک می‌نویسد:
حدثنی علی بن حمشاد العدل ثنا احمد بن علی الابار ثنا الحسن بن حماد سجادة حدثنی یحیی بن سعید الاموی ثنا ابو معاذ سلیمان بن الارقم الانصاری عن الزهری عن عروة عن عائشة رضی الله عنها قالت اهدیت ماریة الی رسول الله صلی الله علیه وسلم ومعها بن عم لها قالت فوقع علیها وقعة فاستمرت حاملا قالت فعزلها عند بن عمها قالت فقال اهل الافک والزور من حاجته الی الولد ادعی ولد غیره وکانت امه قلیلة اللبن فابتاعت له ضائنة لبون فکان یغذی بلبنها فحسن علیه لحمه قالت عائشة رضی الله عنها فدخل به علی النبی صلی الله علیه وسلم ذات یوم فقال کیف‌ترین فقلت من غذی بلحم الضان یحسن لحمه قال ولا الشبه؟ قالت فحملنی ما یحمل النساء من الغیرة ان قلت ما اری شبها قالت وبلغ رسول الله صلی الله علیه وسلم ما یقول الناس فقال لعلی خذ هذا السیف فانطلق فاضرب عنق بن عم ماریة حیث وجدته قالت فانطلق فاذا هو فی حائط علی نخلة یخترف رطبا قال فلما نظر الی علی ومعه السیف استقبلته رعدة قال فسقطت الخرقة فاذا هو لم یخلق الله (عزّوجلّ) له ما للرجال شیء ممسوح.

عروه از عائشه نقل کرده است که: ماریه را به رسول خدا اهداء کردند و پسر عموی ماریه نیز با او بود. عائشه می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یکبار با او نزدیکی کرد و ماریه حامله شد. عائشه می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را پیش پسر عمویش گذاشت، اهل افک (آن‌ها که به همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تهمت فحشاء زدند) گفتند: رسول خدا چون به فرزند احتیاج دارد، فرزند دیگران را فرزند خود می‌خواند. مادر او (ابراهیم) شیر کمی داشت، میش شیردهی برای او خریدند، ابراهیم از شیر او تغذیه کرد و این سبب شد که او گوشت خوبی داشته باشد. عائشه می‌گوید: روزی بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شدم در حالی که ابراهیم نیز پیش آن حضرت بود، رسول خدا از من سؤال کرد: این فرزند را چگونه می‌بینی، گفتم: هر کس گوشت گوسفند بخورد، گوشت خوبی خواهد داشت. رسول خدا از من سؤال کرد که آیا او شباهتی به من ندارد؟ عائشه می‌گوید: حسادت زنانه بر من غلبه کرد و گفتم: من شباهتی در او نمی‌بینم.
عائشه می‌گوید: سخنانی که مردم می‌گفتند به گوش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید، آن حضرت به علی (علیه‌السّلام) دستور دادند: این شمشیر را بگیرد و گردن پسر عموی ماریه در هر کجا که دیدی بزن. عائشه می‌گوید: علی به دنبال او گشت و او را در باغی بر بالای درخت خرما در حال چیدن خرما دید، وقتی او علی را دید که شمشیر به دست دارد، بدنش به لرزه افتاد. علی (علیه‌السّلام) می‌گوید: لباس او افتاد و (دیدم) که او آن چیزی را که خداوند به هر مردی داده، به او نداده است.

۱.۳ - نسبت به ابراهیم


از آن جائی که عائشه هیچگاه از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صاحب فرزند نشد، دیدن فرزند ماریه برای او ناراحت‌کننده بود؛ به همین دلیل وقتی رسول خدا از عائشه درباره شباهت او نسبت به خودش سؤال می‌کند، عائشه منکر هر نوع شباهتی بین رسول خدا و فرزندش می‌شود.
محمد بن سعد در الطبقات الکبری و ابن‌جوزی در المنتظم می‌نویسند:
عن الزهری عن عروة عن عائشة قالت لما ولد ابراهیم جاء به رسول الله صلی الله علیه وسلم الی فقال انظری الی شبهه بی فقلت ما اری شبها فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم الا‌ترین الی بیاضة ولحمه فقلت انه من قصر علیه اللقاح ابیض وسمن.

عروه از عائشه نقل کرده است که گفت: هنگامی که ابراهیم به دنیا آمد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همراه او پیش من آمد و گفت: به شباهت او به من نگاه کن، من گفتم: من شباهتی در او نمی‌بینم. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: مگر سفیدی و گوشت او را می‌بینی؟ گفتم: هر کس که (گوشت و شیر) حیوانات شیرده را بخورد، سفید شده و چاق می‌شود!

و بلاذری در انساب الاشراف می‌نویسد:
وکان لرسول الله صلی الله علیه وسلم لقائح، وقطعة غنم، فکانت ماریة تشرب من البانها وتسقی ولدها. قالوا: واُتی رسول الله صلی الله علیه وسلم یوماً بابراهیم، وهو عند عائشة، فقال: انظری الی شبهه. فقالت: ما اری شبهاً. فقال: الا‌ترین الی بیاضه ولحمه؟ فقالت: من قصرت علیه اللقاحُ، وسقی البانَ الضان، سمن وابیضّ.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شترها و گوسفند‌های شیرده داشت، ماریه خودش از شیر آن‌ها می‌خورد و فرزندش را نیز از شیر آن‌ها سیراب می‌کرد، روزی رسول خدا به همراه ابراهیم پیش عائشه آمد و فرمود: به شباهت او به من بنگر، عائشه گفت: من شباهتی در او نمی‌بینم، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: مگر سفیدی و گوشت او را نمی‌بینی؟ عائشه گفت: هرکس که همه سهم گوشت و شیر حیوانات شیرده به او برسد، چاق شده و سفید می‌شود!

۱.۴ - نسبت به‌ ام‌سلمه


‌ام‌سلمه، یکی دیگر از همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که از زیبائی خاصی برخوردار بوده است؛ به همین سبب عائشه نسبت به او حسادت زیادی می‌کرده است.
محمد بن سعد در طبقات الکبری، بلاذری در انساب الاشراف، ابن‌جوزی در المنتظم، ذهبی در سیر اعلام النبلاء و تاریخ الاسلام و ابن‌حجر عسقلانی در الاصابه می‌نویسند:
اخبرنا محمد بن عمر حدثنا عبد الرحمن بن ابی الزناد عن هشام بن عروة عن ابیه عن عائشة قالت لما تزوج رسول الله صلی الله علیه وسلم‌ ام سلمة حزنت حزنا شدیدا لما ذکروا لنا من جمالها قالت فتلطفت لها حتی رایتها فرایتها والله اضعاف ما وصفت لی فی الحسن والجمال قالت فذکرت ذلک لحفصة ـ وکانتا یدا واحدةـ فقالت لا والله ـ ان هذه الا الغیرةـ ما هی کما یقولون فتلطفت لها حفصة حتی راتها فقالت قد رایتها ولا والله ما هی کما تقولین ولا قریب وانها لجمیلة قالت فرایتها بعد فکانت لعمری کما قالت حفصة ولکنی کنت غیری.

عروه از عائشه نقل کرده است که وقتی رسول خدا با‌ ام‌سلمه ازدواج کرد، من بسیار غمگین و ناراحت شدم، در آن هنگام از زیبائی او برای من می‌گفتند. با زیرکی سعی کردم که او را ببینم، پس او را دیدم، سوگند به خداوند که او چندین برابر آن چه از زیبائی‌اش برای من توصیف کرده بودند، زیبا بود؛ من این مطلب را با حفصه در میان گذاشتم ـ آن دو همدست بودندـ حفصه گفت: سوگند به خدا ـ این کلمات چیزی جز حسادت نیست ـ او آن‌طور که توصیف می‌کنند نیست. حفصه نیز نقشه ریخت تا او را ببیند، حفصه بعد از دیدن‌ ام‌سلمه گفت: نه قسم به خدا آن‌طور که او را توصیف می‌کنند نیست و حتی نزدیک به آن‌چه توصیف می‌کنند نیز نمی‌باشد، او زیبا است. عائشه می‌گوید: پس از آن من او را دیدم، قسم به جانم که او همان‌طور که بود که حفصه گفته بود؛ ولی من حسود بودم.

و در روایت دیگر نقل شده است که عائشه خطاب به رسول خدا می‌فرماید که آیا از‌ ام‌سلمه سیر نمی‌شوی؟
محمد بن سعد در طبقات الکبری، ابن‌طیفور در بلاغات النساء، و ابوسعد آبی در نثر الدرر می‌نویسند:
اخبرنا محمد بن عمر حدثتنی فاطمة بنت مسلم عن فاطمة الخزاعیة قالت سمعت عائشة تقول یوما: دخل علی یوما رسول الله صلی الله علیه وسلم فقلت این کنت منذ الیوم قال یا حمیراء کنت عند‌ ام سلمة فقلت اما تشبع من‌ ام سلمة.

فاطمه خزاعیه گفته: از عائشه شنیدم که می‌گفت: روزی رسول خدا بر من وارد شد، من سؤال کردم: تا الآن کجا بودی؟ فرمود: ‌ای حمیرا نزد‌ ام سلمه بودم، من گفتم: ایا از‌ ام سلمه سیر نمی‌شوی؟

۱.۵ - نسبت به صفیه


صفیه، یکی دیگر از همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که چهره زیبائی داشت و همین سبب شد که عائشه به او حسادت بورزد و حتی او را «یهودیه» بنامد.
محمد بن سعد در طبقات، بلاذری در انساب الاشراف و ابومنصور بن عساکر در الاربعین می‌نویسند:
اخبرنا محمد بن عمر حدثنی اسامة بن زید بن اسلم عن ابیه عن عطاء بن یسار قال لما قدم رسول الله صلی الله علیه وسلم من خیبر ومعه صفیة انزلها فی بیت من بیوت حارثة بن النعمان فسمع بها نساء الانصار وبجمالها فجئن ینظرن الیها وجاءت عائشة متنقبة حتی دخلت علیها فعرفها فلما خرجت خرج رسول الله علی اثرها فقال کیف رایتها یا عائشة قال رایت یهودیة قال لا تقولی هذا یا عائشة فانها قد اسلمت فحسن اسلامها.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جنگ خیبر در حالی که صفیه را به همراه داشت، برگشت و او را در خانه‌ای خانه‌های حارثة بن نعمان سکونت دارد، زنان انصار وقتی این قضیه را شنیدند و از زیبائی او با خبر شدند، همه برای دیدن او رفتند، عائشه در حالی که نقاب زده بود، بر صفیه وارد شد و او را شناخت، هنگامی که از خانه خارج می‌شد، رسول خدا به دنبال او خارج شد و از عائشه سؤال کرد: او را چگونه دیدی؟ عائشه گفت: من یک زن یهودی دیدم! ! ! رسول خدا فرمود: این حرف را نزن، او اسلام آورده و اسلامش نیکو شده است.

البته استفاده از کلمه «یهودیه» فقط به این‌جا ختم نشد؛ بلکه عائشه همواره از این کلمه برای صفیه استفاده می‌کرد که در مواردی سبب خشم شدید رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌شد؛ از جمله در قضیه سفر حجة الوداع که پیش از این به صورت مفصل بررسی شد.

۱.۶ - نسبت به جویریه


حلبی در سیره خود حسادت عائشه نسبت به‌ ام‌المؤمنین جویریه را این‌گونه نقل می‌کند:
قال وعن عائشة رضی الله تعالی عنها قالت کانت جویریة امراة حلوة لا یکاد یراها احد الا اخذت بنفسه فبینما النبی صلی الله علیه وسلم عدی ونحن علی الماء‌ای الذی هو المریسع اذ دخلت جویریة تساله فی کتابتها فوالله ما هو الا ان رایتها فکرهت دخولها علی النبی صلی الله علیه وسلم وعرفت انه سیری منها مثل الذی رایت فقالت یا رسول الله انی امراة مسلمة الحدیث آه وانما کرهت ذلک لما جبلت علیه النساء من الغیرة.
ومن ثم جاء انه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطب امراة فارسل عائشة رضی الله تعالی عنها لتنظر الیها فلما رجعت الیه قالت ما رایت طائلا فقال بلی رایت خالا فی خدها فاقشعرت منه کل شعرة فی جسدک‌ای وفی لفظ آخر عن عائشة رضی الله تعالی عنها فما هو الا ان وقفت جویریة بباب الخباء لتستعین رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی کتابتها فنظرت الیها فرایت علی وجهها ملاحة وحسنا فایقنت ان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اذا رآها اعجبته علما منها بموقع الجمال منه فما هو الاان کلمته (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فقال لها (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خیر من ذلک انا اؤدی کتابتک واتزوجک فقضی عنها کتابتها وتزوجها.

از عائشه نقل شده است که جویره زنی خوش‌چهره بود، هرکس او را می‌دید، به او متمایل می‌شد!
وقتی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سفر بوده و در نزدیکی برکه مریسیع بودیم، جویریه به نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده و از آن حضرت خواست که با قرارداد مکاتبه ببندند. قسم به خداوند به مجرد دیدن او، از آمدنش ناراحت شدم، و دانستم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز همان (زیبایی) که من دیدم خواهد دید!؛ و سپس گفت‌ ای رسول خدا، من زنی تازه مسلمان هستم...
عائشه از آمدن او به خاطر حسادت زنانه‌ای که در دل او جای داشت، ناراحت شد!
و به همین سبب بود که نقل شده است رسول خدا می‌خواست از زنی خواستگاری کند، عائشه را فرستاد تا او را ببیند، وقتی پیش رسول خدا برگشت، گفت: من چیز ارزشمندی ندیدم، رسول خدا فرمود: بلکه خالی در گونه او دیدی که تمام موهای بدنت به لرزه افتاد. و در روایت دیگر از عائشه نقل شده است که جویریه در پشت پرده ایستاد تا رسول خدا او را در قرارداد «مکاتبه» یاری کنند! وقتی به او نگاه کردم در صورتش زیبایی و ملاحت دیدم، یقین کردم که وقتی رسول خدا او را ببیند، خوشش می‌آید! وقتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را دیدند، بیشتر از آنچه فکر می‌کردم به او گفتند! فرمودند: من سهم قرارداد «کتابت» تو را می‌پردازم و با تو ازدواج نیز می‌کنم! و سهم «کتابت» او را پرداخت و با او ازدواج کرد!

۱.۷ - نسبت به ملیکة بنت کعب


ملیکة بن کعب، یکی از همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که هم از نظر جمال بی‌نظیر بود و هم از نظر جوانی از دیگر همسران رسول خدا و به ویژه عائشه جوانتر بود. عائشه با ترفندی عجیب سبب شد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را طلاق دهد و این‌گونه از دست هووی زیباتر و جوانتر از خودش خلاص شد.
ابن‌کثیر دمشقی در این‌باره می‌نویسد:
حدثنی ابو معشر قال: تزوج رسول الله ملیکة بنت کعب، وکانت تذکر بجمال بارع، فدخلت علیها عائشة فقالت: الا تستحین ان تنکحی قاتل ابیک؟ فاستعاذت منه فطلقها. فجاء قومها فقالوا یا رسول الله انها صغیرة ولا رای لها، وانها خدعت فارتجعها، فابی. فاستاذنوه ان یزوجوها بقریب لها من بنی عذرة فاذن لهم.
قال: وکان ابوها قد قتله خالد بن الولید یوم الفتح.

رسول خدا با ملیکة دختر کعب ازدواج کرد، او را با زیبائی خیره‌کننده‌اش می‌شناختند! عائشه بر او وارد شد و گفت: حیا نمی‌کنی که با قاتل پدرت ازدواج می‌کنی؟ ملیکه از رسول خدا به خداوند پناه برد (اعوذ بالله منک گفت) رسول خدا نیز او را طلاق داد، فامیل‌های او آمدند و گفتند: ‌ای رسول خدا! او خردسال است، از او درگذر، او گول خورده به او رجوع کن. رسول خدا نپذیرفت، اقوام او اجازه گرفتند که او را به ازدواج یکی از نزدیکانش از قبیله بنی‌عذره درآوردند، رسول خدا نیز اجازه داد.
پدر ملیکه در جنگ فتح مکه توسط خالد بن ولید کشته شده بود.

ماوردی شافعی در الحاوی الکبیر می‌نویسد:
والسابعة: ملیکة بنت کعب اللیثیة کانت مذکورة بالجمال فدخلت علیها عائشة، فقالت: الا تستحین ان تتزوجین قاتل ابیک یوم الفتح فاستعیذی منه فانه یعیذک، فدخل علیها رسول الله فقالت: اعوذ بالله منک، فاعرض عنها، وقال: قد اعاذک الله منی وطلقها.

ملیکه دختر کعب لیثی، به زیبائی مشهور بود، عائشه بر او وارد شد و گفت: آیا حیا نمی‌کنی که با کسی ازدواج می‌کنی که پدرت را در روز فتح کشته است؟ از او به خدا پناه ببر، تا او تو را پناه دهد! ملیکه بر رسول خدا وارد شد و گفت: از تو به خدا پناه می‌برم، رسول خدا از او روی گرداند و گفت: تو از من به خدا پناه بردی، سپس او را طلاق داد.

۱.۸ - نسبت به اسماء بنت نعمان


اسماء بنت نعمان، یکی دیگر از همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که عائشه با کمک همکار همیشگی‌اش حفصه دختر عمر، از سر راه برداشت و با همان ترفندی که ملیکة بنت کعب را از میدان بدر کرده بودند، او را نیز پیش خانواده‌اش فرستادند.
عن حمزة بن ابی اسید الساعدی عن ابیه وکان بدریا قال: تَزَوَّجَ رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم اَسْمَاءَ بِنْتَ النُّعْمَانِ الْجَوْنِیَّةَ فَاَرْسَلَنِی فَجِئْت بها فقالت حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ اَو عَائِشَة لِحَفْصَة اخْضِبِیهَا اَنْتِ وانا اَمْشُطُهَا فَفَعَلَتَا ثُمَّ قالت لها احْدَاهُمَا ان النَبِی صلی الله علیه وسلم یُعْجِبُهُ من الْمَرْاَةِ اذَا دَخَلَتْ علیه اَنْ تَقُولَ اَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْک فلما دَخَلَتْ علیه وَاَغْلَقَ الْبَابَ وَاَرْخَی السِّتْرَ مَدَّ یَدَهُ الَیْهَا فقالت اَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْک فقال بِکُمِّهِ علی وَجْهِهِ فَاسْتَتَرَ بِهِ وقال عُذْت مَعَاذاً ثَلَاثَ مَرَّات. قال ابو اسید: ثُمَّ خَرَجَ عَلَیَّ فقال یا اَبَا اُسَیْدٍ الحقها بِاَهْلِهَا ومتعها بِرَازِقِیَّیْنِ (یعنی کرباستین) فَکَانَتْ تَقُولُ دَعُونِی الشَّقِیَّةَ.

از حمزه بن ابی‌اسید ساعدی از پدرش که او در جنگ بدر حضور داشته نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اسماء دختر نعیمان ازدواج کرد، مرا به دنبال او فرستاد و من او را پیش رسول خدا آوردم. حفصه به عائشه یا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موی او را شانه می‌کنم. هر دو این کار را کردند، یکی از آن‌ها به اسماء گفت: رسول خدا از زنی خوشش می‌آید که وقتی بر او وارد می‌شود بگوید: «اعوذ بالله منک؛ من از تو به خدا پناه می‌برم». وقتی اسماء بر رسول خدا وارد شد و در را بستند و پرده‌ها را‌ انداختند، رسول خدا دستش را به سوی او دراز کرد، اسماء سه بار گفت: «اعوذ بالله منک؛ از تو به خدا پناه می‌برم». رسول خدا بدون این‌که سخنی بگوید، صورت او را پوشاند و فرمود: تو سه بار از من به خدا پناه بردی. ابو اسید می‌گوید: رسول خدا پیش من آمد و گفت: این ابواسید، او را پیش خانواده‌اش برگردان و دو دست لباس به او بده، سپس می‌فرمود: این زن شقی را از من دور کن.

۱.۸.۱ - زیباترین زنان زمان خود


نویری در نهایة الارب می‌نویسد که او از زیباترین زنان زمان خودش بوده است:
اسماء بنت النعمان... تزوج بها رسول الله صلی الله علیه وسلم فی سنة تسع من الهجرة، زوجه ایاها ابوها حین قدم، علی اثنتی عشرة اوقیة ونش، وبعث معه ابا اسید؛ فحملها من نجد حتی نزل بها فی اطم بنی ساعدة، فقالت عائشة: قد وضع یده فی الغرائب یوشک ان یصرفن وجهه عنا، وکانت من اجمل النساء، فقالت حفصة لعائشة، او عائشة لحفصة: اخضبیها انت وانا امشطها، ففعلتا، ثم قالت لها احداهما: انه یعجبه من المراة اذا دخلت علیه ان تقول: اعوذ بالله منک؛ فلما دخلت علیه واغلق الباب، وارخی الستر، مدّ یده الیها، فقالت: اعوذ بالله منک، فقال: «لقد عذت بمعاذ الحقی باهلک» وامر ابا اسید ان یردها الی اهلها؛ وقال: «متعها برازقیتین» یعنی کرباسین، فکانت تقول: ادعونی الشقیة، وانما خدعت؛ لما رؤی من جمالها وهیئتها، وذکر لرسول الله صلی الله علیه وسلم من حملها علی ماقالت، فقال: «انهن صواحب یوسف وکیدهن عظیم».

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال هفتم هجرت با اسماء دختر نعمان ازدواج کرد، پدرش او را به ازدواج رسول خدا درآورد و دوازده و نیم پیمانه (طلا یا نقره) قرار داد و ابا امیه را به همراه او فرستاد، ابا اسید او را از نجد آورد و در قلعه بنی‌ساعده سکونت داد. عائشه گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دست به کارهای عجیبی زده است! نزدیک است که این زن صورت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از ما برگرداند (جای ما را در قلب رسول خدا بگیرد). پس حفصه به عائشه یا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موهای او را شانه می‌کنم، هر دو کارشان را انجام دادند، یکی از آن‌ها به اسماء گفت: رسول خدا از زنی خوشش می‌آید که وقتی بر او وارد می‌شود بگوید: «اعوذ بالله منک؛ من از شما به خدا پناه می‌برم». وقتی درها بسته و پرده‌ها‌ انداخته شد، رسول خدا دستش را به سوی او دراز کرد، اسماء گفت: از تو به خدا پناه می‌برم، رسول خدا فرمود: تو از من به خدا پناه بردی، به خانواده‌ات ملحق شود. سپس به اسید دستور داد که او را به خانواده‌اش برگرداند و گفت: دو دست لباس به او بده و می‌فرمود: این زن شقی را از من دور کن. آن زن (کسی که این سخن را به اسماء یاد داده بود) وقتی زیبائی و چهره اسماء را دید این نیرنگ را به کار برد. وقتی رسول خدا از این مساله خبردار شد فرمود: آن‌ها (همانند) زنانی هستند که به یوسف تهمت زدند، و مکر و حیله آن‌ها عظیم است.

و ابن‌حجر عسقلانی نیز می‌گوید که او از زیباترین زنان زمان خودش بوده و زنان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وقتی او را دیدند به او حسادت کردند و....
عن بن عباس تزوج رسول الله صلی الله علیه وسلم اسماء بنت النعمان وکانت من اجمل اهل زمانها واشبهن فقالت عائشة قد وضع یده فی العراب یوشک ان یصرفن وجهه عنا وکان خطبها حین وفد ابوها علیه فی وفد کندة فلما رآها نساؤه حسدنها فقلن لها ان اردت ان تخظی عنده القصة.

از ابن‌عباس نقل شده است که رسول خدا با اسماء دختر نعمان که از زیباترین زنان زمان خود بود، ازدواج کرد، عائشه گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دست خود را در خاندانی اصیل گذاشته است که نزدیک است، روی او را از ما برگردانند! - و وقتی پدرش به نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده بود، آن حضرت او را از پدرش خواستگاری کرده بودند - وقتی که زنان او را دیدند، به او حسادت ورزیدند و به او گفتند اگر دوست داری در نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جایگاهی داشته باشی...

و حلبی در سیره خود می‌نویسد که زنان پیامبر ترسیدند که او با زیبائی خیره کننده‌اش نزد رسول خدا از آن‌ها عزیزتر شود، به همین دلیل به او گفتند که این سخن را بگو و....
وفی کلام بعضهم ان نساء النبی صلی الله علیه وسلم خفن ان تغلبن علیه لجمالها فقلن لها انه صلی الله علیه وسلم یعجبه اذا دنا منک ان تقولی له اعوذ بالله منک فلما دنا منها قالت اعوذ بالله منک وفی روایة قلن لها ان اردت ان تحظی عنده فتعوذی بالله منه فلما دخل علیها قالت له اعوذ بالله منک فصرف صلی الله علیه وسلم وجهه عنها وقال ما تقدم وطلقها وامر اسامة رضی الله تعالی عنه فمتعها بثلاثة اثواب.

برخی گفته‌اند که زنان رسول خدا ترسیدند که او با زیبائی‌اش بر آن‌ها غلبه کند، به او گفتند: رسول خدا از زنی خوشش می‌آید که وقتی به او نزدیک شد بگوید: از دست تو به خدا پناه می‌برم، وقتی پیش رسول خدا رفت، گفت: از تو به خدا پناه می‌برم. و در روایت دیگر آمده است که گفتند: اگر می‌خواهی از ماندن پیش رسول خدا بهره‌ای ببری، از او به خدا پناه ببر. وقتی رسول خدا بر او وارد شد، او گفت: از تو به خدا پناه می‌برم، رسول خدا صورتش را از او برگرداند و آن‌چه که گذشت فرمود و او را طلاق داد و به اسامه دستور داد که او به سه دست لباس بدهد.

۱.۹ - نسبت به شراف بنت خلیفه


شراف بن خلیفه، خواهر دحیه کلبی که در جمال و زیبائی شهره است، از همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، رسول خدا عائشه را برای دیدن او فرستاد؛ اما عائشه از فرط حسادت به جای گفتن حقیقت و توصیف جمال و زیبائی او، سعی کرد که زیبائی را کتمان کند. محمد بن سعد در طبقات الکبری می‌نویسد:
اخبرنا محمد بن عمر حدثنی الثوری عن جابر عن عبد الرحمن بن سابط قال خطب رسول الله امراة من کلب فبعث عائشة تنظر الیها فذهبت ثم رجعت فقال لها رسول الله ما رایت فقالت ما رایت طائلا فقال لها رسول الله لقد رایت طائلا لقد رایت... اقشعرت کل شعرة منک فقالت یا رسول الله ما دونک سر.

رسول خدا زنی از قبیله کلب را خواستگاری کرد، عائشه را فرستاد تا او را نگاه کند، عائشه رفت و برگشت، رسول خدا از او سؤال کرد که چه دیدی؟ عائشه گفت: چیز ارزشمندی ندیدم، رسول خدا فرمود: به درستی که چیز ارزشمندی دیدی، ... (اهل سنت در اینجا خصوصیاتی را نقل کرده‌اند که برای حفظ حریم رسول خدا از نقل آن معذوریم) دیدی که تمام موهای بدنت را لرزاند، عائشه گفت: ‌ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیزی را نمی‌شود از تو پنهان کرد.

و ابن‌قتیبه دینوری در عیون الاخبار می‌نویسد:
باب الحسن والجمال
بین الرسول صلی اللّه علیه وسلم وعائشة رضی اللّه عنها عن عائشة رضی اللّه عنها قالت: خطب رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم امراة من کلبٍ، فبعثنی انظر الیها؛ فقال لی: کیف رایت؟ فقلت: ما رایت طائلاً؛ فقال: لقد رایت... اقشعرّ کل شعرةٍ منک علی حدةٍ. فقالت: ما دونک سرّ.

بسیاری دیگر از علمای اهل سنت نیز همین مطلب را نقل کرده‌اند که ما فقط به ذکر آدرس آن‌ها اکتفا می‌کنیم.
[۷۴] ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ هـ)، الوفا باحوال المصطفی، ج۱ ص۳۱۸، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۸هـ ـ ۱۹۸۸م.


۲ - شکستن کاسه همسران پیامبر از شدت حسادت



حسادت عائشه نسبت به دیگر زنان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حدی بود که در برخی از موارد او را وادار به واکنش‌های تند، آن هم در برابر دیدگان رسول خدا می‌کرد؛ از جمله کاسه یکی از همسران رسول خدا را که در آن برای حضرت غذا فرستاده بود، شکست و غذای آن را روی زمین ریخت.

۲.۱ - شکستن کاسه‌ ام‌سلمه


نسائی در المجتبی، طحاوی در مشکل الآثار، ابن ابی‌الدنیا در المداراة الناس و... خود با سند صحیح نقل کرده‌اند که عائشه کاسه، ‌ام‌سلمه را شکسته است:
اخبرنا الرَّبِیعُ بن سُلَیْمَانَ قال حدثنا اَسَدُ بن مُوسَی قال حدثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ عن ثَابِتٍ عن ابی الْمُتَوَکِّلِ عن اُمِّ سَلَمَةَ انها یَعْنِی اَتَتْ بِطَعَامٍ فی صَحْفَةٍ لها الی رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَاَصْحَابِهِ فَجَاءَتْ عَائِشَةُ مُتَّزِرَةً بِکِسَاءٍ وَمَعَهَا فِهْرٌ فَفَلَقَتْ بِهِ الصَّحْفَةَ فَجَمَعَ النبی صلی الله علیه وسلم بین فِلْقَتَیْ الصَّحْفَةِ وَیَقُولُ کُلُوا غَارَتْ اُمُّکُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ اَخَذَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم صَحْفَةَ عَائِشَةَ فَبَعَثَ بها الی اُمِّ سَلَمَةَ واعطی صَحْفَةَ اُمِّ سَلَمَةَ عَائِشَةَ.

از ابومتوکل از‌ ام‌سلمه نقل شده است که او غذائی در یک کاسه برای رسول خدا و اصحابش آورد، عائشه که خود را با عبائی پیچیده بود و سنگی در دست داشت آمد و با آن کاسه را شکست. رسول خدا دو تکه کاسه را جمع کرد و فرمود: بخورید، مادر شما حسادت کرد! ـ دو بار این جمله را فرمودـ سپس رسول خدا کاسه عائشه را برداشت و برای‌ ام‌سلمه فرستاد و کاسه‌ ام‌سلمه را به عائشه داد.

محمد ناصر البانی وهابی، این روایت را تصحیح کرده است:
قلت: اخرجه النسائی باسناد صحیح.

نسائی آن را با سند صحیح نقل کرده است.

۲.۱.۱ - نقل بخاری


محمد بن اسماعیل بخاری این داستان را نقل می‌کند؛ اما همانند همیشه و به منظور حفظ آبروی عائشه، از بردن نام او خودداری می‌کند:
حدثنا عَلِیٌّ حدثنا بن عُلَیَّةَ عن حُمَیْدٍ عن اَنَسٍ قال کان النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عِنْدَ بَعْضِ نِسَائِهِ فَاَرْسَلَتْ اِحْدَی اُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ بِصَحْفَةٍ فیها طَعَامٌ فَضَرَبَتْ التی النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی بَیْتِهَا یَدَ الْخَادِمِ فَسَقَطَتْ الصَّحْفَةُ فَانْفَلَقَتْ فَجَمَعَ النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فِلَقَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ جَعَلَ یَجْمَعُ فیها الطَّعَامَ الذی کان فی الصَّحْفَةِ وَیَقُولُ غَارَتْ اُمُّکُمْ ثُمَّ حَبَسَ الْخَادِمَ حتی اتی بِصَحْفَةٍ من عِنْدِ التی هو فی بَیْتِهَا فَدَفَعَ الصَّحْفَةَ الصَّحِیحَةَ الی التی کُسِرَتْ صَحْفَتُهَا وَاَمْسَکَ الْمَکْسُورَةَ فی بَیْتِ التی کَسَرَتْ.

از انس نقل شده است که رسول خدا در کنار یکی از همسران خود بود، یکی دیگر از همسران آن حضرت، کاسه‌ای از طعام برای آن حضرت فرستاد. همسری که رسول خدا در خانه او بود، زیر دست خادم آن خانم زد، کاسته بر زمین افتاد و شکست. رسول خدا تکه‌های کاسه را جمع کرد و سپس غذا را در کاسه دیگری گذاشته و می‌گفت: حسادت مادرتان برانگیخته شده است، سپس خادم را نگه داشت تا این که از خانه آن زن که کاسه را شکسته بود، کاسه‌ای برداشت، کاسه سالم را به کسی که کاسه‌اش شکسته بود داد و کاسه شکسته را در خانه کسی که آن را شکسته بود نگه داشت.

۲.۱.۲ - مراد روایت


ابن‌حجر عسقلانی به نقل از طیبی می‌نویسد که نام عائشه را به خاطر حفظ مقام و منزلت او حذف کرده‌اند:
قال الطیبی انما ابهمت عائشة تفخیما لشانها وانه مما لا یخفی ولا یلتبس انها هی لان الهدایا انما کانت تهدی الی النبی صلی الله علیه وسلم فی بیتها.

طیبی گفته است: نام عائشه به منظور بزرگداشت او مبهم آورده شده است و این چیزی نیست که مخفی بماند و یا بر کسی اشتباه شود؛ زیرا همواره هدایا به رسول خدا در خانه او داده می‌شده است.

و عینی در عمدة القاری مشخصا می‌نویسد که آن زنی که کاسه را شکسته، عائشه بوده است.
قوله: (عند بعض نسائه) هی عائشة رضی الله تعالی عنها.
این‌که گفته: رسول خدا در پیش بعضی از همسران بود، منظور عائشه است.

و البته این‌که هدایا همیشه در زمانی که آن حضرت در خانه عائشه بوده، به آن حضرت داده می‌شده، سخنی است که دلیلی جز روایتی از خود عائشه، که در آن مطالبی مخالف عقل و منطق سلیم وجود دارد، یافت نمی‌شود!
و بلکه توهین به حضرت رسول است؛ چراکه ثابت می‌کند آن حضرت عدالت را در تقسیم اوقات میان همسرانش رعایت نمی‌کرده و بیشتر اوقات را در خانه او می‌گذرانده است.

احمد بن حنبل، نیز همین روایت را از انس نقل می‌کند؛ ولی او با تردید می‌گوید که مراد از آن عائشه است:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا بن ابی عدی عن حُمَیْدٍ وَیَزِیدُ بن هَارُونَ انا حُمَیْدٌ عن اَنَسٍ ان رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کان عِنْدَ بَعْضِ نِسَائِهِ قال اَظُنُّهَا عَائِشَةَ فَاَرْسَلَتْ اِحْدَی اُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ مع خَادِمٍ لها بِقَصْعَةٍ فیها طَعَامٌ قال فَضَرَبَتِ الاُخْرَی بِیَدِ الْخَادِمِ فَکُسِرَتِ القَصْعَةُ بِنِصْفَیْنِ قال فَجَعَلَ رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول غَارَتْ اُمُّکُمْ قال وَاَخَذَ الْکَسْرَتَیْنِ فَضَمَّ اِحْدَاهُمَا الی الاُخْرَی فَجَعَلَ فیها الطَّعَامَ ثُمَّ قال کُلُوا فَاَکَلُوا وَحَبَسَ الرَّسُولَ وَالْقَصْعَةَ حتی فَرَغُوا فَدَفَعَ الی الرَّسُولِ قَصْعَةً اُخْرَی وَتَرَکَ الْمَکْسُورَةَ مَکَانَهَا.

از انس نقل شده است که رسول خدا در خانه یکی از همسرانش بود و من گمان می‌کنم که خانه عائشه بوده است، یکی دیگر از همسران رسول خدا به دست خادم خودش کاسه طعامی برای آن حضرت فرستاد. همسر دیگرش (عائشه) به دست خادم زد و کاسه دو نیم شد. انس گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: مادرتان حسادت کرد! دو نیمه کاسه را گرفت و به یکدیگر چسپاند و غذا را در آن نهاد، سپس فرمود: بخورید و آن‌ها خوردند. آن حضرت خادم و کاسه را نگه داشت، تا از خوردن غذا فارغ شدند، سپس کاسه دیگری به خادم داد و کاسه شکسته را در همان‌جا گذاشت.

اما دیگر بزرگان اهل سنت، داستان را به صورت کامل نقل و تصریح می‌کنند که عائشه کاسه را شکسته است؛ اما این‌که کاسه چه کسی را شکسته است، نام‌ ام سلمه، زینب بنت جحش، صفیه و حفصه را ذکر کرده‌اند.

۲.۲ - شکستن کاسه زینب


خطیب بغدادی در تاریخ خود با سند صحیح نقل می‌کند که عائشه کاسه زینب بنت جحش را شکسته است:
واما من قال: هی زینب فاخبرنا ابو الحسن علی بن محمد بن عبدالله بن بشران المعدل قال: اخبرنا ابو الحسن علی بن محمد بن احمد المصری قال: حدثنا روح بن الفرج قال: حدثنا یحیی بن بکیر قال: حدثنا اللیث بن سعد عن جریر بن حازم عن حمید الطویل قال: سمعت انس بن مالک یحدث اَنَّ زَیْنَبَ ابْنَةَ جَحْشٍ اَهْدَتْ الَی رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وهو فی بَیْتِ عَائِشَةَ وَیَوْمِهَا جَفْنَةً من حَیْسٍ فَقَامَتْ عَائِشَةُ فَاَخَذَتْ الْقَصْعَةَ فَضَرَبَتْ بها وَمَا فِیْهَا الاَرْضَ فَکَسَرَتْهَا فَقَامَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم الَی قَصْعَةٍ لها فَدَفَعَهَا رَسُوْلُ اللهِ الَی زَیْنَبَ وقال: «هذه لها مَکَانُ صَحْفَتِهَا» وقَالَ لِعَائِشَةَ: لَکِ التی کَسَرَتْها.

از حمید طویل نقل شده است که انس شنیدم نقل می‌کرد که زینب دختر جحش کاسه‌ای حلوا برای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در آن روز در خانه عائشه بود، فرستاد، عائشه برخواست، کاسه را گرفت و آن را با همه آن‌چه در آن بود، به زمین کوبید، پس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخواست کاسه‌ای از خانه عائشه برداشت و آن را به زینب داد و فرمود: این کاسه به جای کاسه او. و به عائشه گفت: کاسه‌ای که شکستی مال تو.

۲.۲.۱ - بررسی سند روایت


ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالله بن بشران المعدل
ذهبی درباره او می‌گوید:
روی شیئا کثیرا علی سداد وصدق وصحة روایة کان عدلا وقورا. قال الخطیب کان تام المروءة ظاهر الدیانة صدوقا ثبتا.

روایات زیادی که محکم، راست و صحیح بوده نقل کرده است، آدم عادل و با وقاری بود. خطیب بغدادی گفته: مروتی کامل و ظاهر متدینی داشت، راستگو و مورد اعتماد بود.

ابوالحسن علی بن محمد بن احمد المصری
ذهبی درباره او می‌گوید:
المصری. الامام المحدث الرحال ابو الحسن علی بن محمد بن احمد بن الحسن البغدادی الواعظ المشهور بالمصری لاقامته مدة بمصر.
قال ابو بکر الخطیب کان ثقة عارفا جمع حدیث اللیث وحدیث ابن لهیعة وصنف فی الزهد کتبا کثیرة وکان له مجلس وعظ حدثنی الازهری انه یحضر مجلسه رجال ونساء فکان یجعل علی وجهه برقعا خوفا ان یفتتن به الناس من حسن وجهه.

مصری، پیشوا، محدثی که برای شنیدن روایت زیاد مسافرت می‌کرد، واعظ مشهور مصری...
خطیب بغدادی گفته: او مورد اعتماد و عارف بود، حدیث لیث و حدیث ابی‌لهیعه را جمع کرد و درباره زهد کتاب‌های زیادی نوشت، مجلس پند و نصیحت داشت، ازهری برای من نقل کرد که در مجلس او زن و مرد حاضر می‌شد و او به دلیل زیبائی زیاد و این‌که مردم به فتنه نیفتند، صورت خود را با برقع (پوشیه) می‌پوشاند.

ابوالزنباع روح بن الفرج
ابن‌حجر عسقلانی درباره او می‌گوید:
روح بن الفرج القطان ابو الزنباع بکسر الزای وسکون النون بعدها موحدة المصری ثقة من الحادیة عشرة مات سنة اثنتین وثمانین وله اربع وثمانون تمییز.
روح بن فرج مصری، مورد اعتماد و از طبقه یازدهم روات بود.
یحیی بن بکیر
از روات بخاری، مسلم و ابن‌ماجه، ابن‌حجر درباره او می‌گوید:
یحیی بن عبدالله بن بکیر المخزومی مولاهم المصری وقد ینسب الی جده ثقة فی اللیث وتکلموا فی سماعه من مالک من کبار العاشرة مات سنة احدی وثلاثین وله سبع وسبعون خ م ق.

یحیی بن عبدالله بن بکیر مصری که گاهی به جدش نسبت داده می‌شود (یحیی بن بکیر گفته می‌شود) در روایاتی که از لیث بن سعد شنیده است، مورد اعتماد است؛ ولی در روایاتی که از مالک نقل کرده است، اشکال شده است.
لیث بن سعد
از روات بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته، ابن‌حجر درباره او می‌گوید:
اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی ابو الحارث المصری ثقة ثبت فقیه امام مشهور من السابعة مات فی شعبان سنة خمس وسبعین ع.

لیث بن سعد مصری، مورد اعتماد، دانشمند و پیشوای نام آور بود.
جریر بن حازم
از روات بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته، ابن‌حجر درباره او می‌گوید:
جریر بن حازم بن زید بن عبدالله الازدی ابو النضر البصری والد وهب ثقة....
جریر بن حازم بصری، مورد اعتماد بود....
حمید الطویل
از روات بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته، ابن‌حجر درباره او می‌گوید:
حمید بن ابی حمید الطویل ابو عبیدة البصری اختلف فی اسم ابیه علی نحو عشرة اقوال ثقة مدلس.

حمید بن ابی‌حمید، مورد اعتماد و مدلس بود.
البته تدلیس او ضرری به صحت روایت نمی‌زند؛ چراکه طبق نقل ذهبی تمام روات اهل سنت غیر از دو نفر مدلس بوده‌اند:
وروی معاذ بن معاذ عن شعبة قال ما رایت احدا من اصحاب الحدیث الا یدلس الا عمرو بن مرة وابن عون.
معاذ بن معاذ از شعبه نقل کرده است که احدی از اصحاب حدیث را ندیدم مگر این که اهل تدلیس بودند؛ غیر از عمر بن مره و ابن‌عون.
انس بن مالک
صحابی.

همین روایت را ابن‌حزم‌ اندلسی در المحلی به سند خود مستقیما از لیث بن سعد و ابن‌حجر عسقلانی در فتح الباری و بدرالدین عینی در عمدة القاری نقل کرده‌اند.

۲.۳ - شکستن کاسه حفصه


برخی دیگر از بزرگان اهل سنت نقل کرده‌اند که عائشه کاسه حفصه را شکسته است. ابی‌یعلی در مسند خود می‌نویسد:
حدثنا العباس حدثنا عمران بن خالد الخزاعی حدثنا ثابت عن انس قال کان النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی بیت عائشة وبعض اصحابه ینتظر طعاما قال فسبقتها قال عمران اکبر ظنی انها حفصة بصحفة فیها ثرید وقالت فوضعتها قالت فخرجت عائشة فاخذت القصعة قال ذاک قبل ان یحتجبن قال فضربت بها فانکسرت فاخذها نبی الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فضمها وقال بکفه حکی عمران وضمها وقال کلوا غارت امکم قال فلما فرغ ارسل بالصحفة الی حفصة وارسل بالمکسورة الی عائشة فصارت قضیة من کسر شیئا فهو له وعلیه مثلها.

از انس نقل شده است که رسول خدا در خانه عائشه بود، برخی از اصحاب آن حضرت منتظر غذا بودند، یکی از زنان آن حضرت که عمران می‌گوید بیشتر گمان من این است که او حفصه بوده، کاسه‌ای که در آن آبگوشت بود زودتر از عائشه آورد و آن را گذاشت، عائشه آمد و کاسه را برداشت ـ این قضیه قبل از دستور به حجاب بوده است ـ و آن را زد و شکست. رسول خدا آن کاسه را گرفت و با دستانش چسپاند و سپس فرمود: بخورید، مادرتان حسادت کرده است! وقتی فارغ شد، کاسه‌ای برای حفصه فرستاد و کاسه شکسته را به عائشه داد؛ پس از آن هر کس کاسه‌ای می‌شکست، مثل آن بر عهده او بود.

همین قضیه را طحاوی حنفی در شرح مشکل الآثار و دارقطنی در سنن خود نقل کرده‌اند.

۲.۴ - شکستن کاسه صفیه


برخی دیگر از بزرگان اهل سنت نقل کرده‌اند که عائشه کاسه صفیه همسر رسول خدا را شکسته است:
حدثنا مُسَدَّدٌ ثنا یحیی عن سُفْیَانَ حدثنی فُلَیْتٌ الْعَامِرِیُّ عن جَسْرَةَ بِنْتِ دَجَاجَةَ قالت قالت عَائِشَةُ رضی الله عنها ما رایت صَانِعًا طَعَامًا مِثْلَ صَفِیَّةَ صَنَعَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) طَعَامًا فَبَعَثَتْ بِهِ فَاَخَذَنِی اَفْکَلٌ فَکَسَرْتُ الْاِنَاءَ فقلت یا رَسُولَ اللَّهِ ما کَفَّارَةُ ما صَنَعْتُ قال اِنَاءٌ مِثْلُ اِنَاءٍ وَطَعَامٌ مِثْلُ طَعَامٍ.

از جسره دختر دجاجه نقل شده است که عائشه گفت: آشپزی مانند صفیه ندیده بودم! او غذائی برای رسول خدا درست کرد و فرستاد، (از شدت حسادت بدنم) به لرزه افتاد؛ پس ظرف را شکستم و گفتم: ‌ای رسول خدا کفاره این کار من چیست، آن حضرت فرمود: ظرفی همانند آن ظرف و غذائی همانند آن غذا.

۲.۴.۱ - نقل احمد بن حنبل


و احمد بن حنبل نیز به نقل از خود عائشه می‌نویسد که من کاسه صفیه را شکستم و رسول خدا به خاطر این کار بسیار خشمگین شد:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی اَبِی ثنا سُرَیْجُ بن النُّعْمَانِ قال حدثنا عبد الْوَاحِدِ عن اَفْلَتَ بن خَلِیفَةَ قال اَبِی سُفْیَانُ یقول فُلَیْتٍ عن جَسْرَةَ بِنْتِ دَجَاجَةَ عن عَائِشَةَ قالت بَعَثَتْ صَفِیَّةُ الی رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم بِطَعَامٍ قد صَنَعَتْهُ له وهو عندی فلما رایت الْجَارِیَةَ اخذتنی رِعْدَةٌ حتی اسْتَقَلَّنِی اَفْکَلُ فَضَرَبْتُ الْقَصْعَةَ فَرَمَیْتُ بها قالت فَنَظَرَ اِلَیَّ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلمفَعَرَفْتُ الْغَضَبَ فی وَجْهِهِ فقلت اَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ اَنْ یَلْعَنَنِی الْیَوْمَ قالت قال اَوْلَی قالت قلت وما کَفَّارَتُهُ یا رَسُولَ اللَّهِ قال طَعَامٌ کَطَعَامِهَا وَاِنَاءٌ کَاِنَائِهَا.

از عائشه نقل شده است که صفیه غذائی را که برای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درست کرده بود، فرستاد، رسول خدا در خانه من بود، وقتی کنیز او را دیدم، بدنم به لرزش افتاد، با سنگ کاسه او را شکستم. عائشه می‌گوید: سپس به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نگاه کردم، خشم و غضب را در صورت او مشاهده کردم؛ پس گفتم: پناه می‌برم به رسول خدا اگر امروز مرا نفرین کند.
پیغمبر فرمودند: سزاوار بود (که این کار را نمی‌کردی تا من نیز غضب نمی‌کردم)
گفتم: ‌ای رسول خدا! کفاره این کار چیست؟ فرمودند: غذایی مانند غذای او و ظرفی مانند ظرف او!

۲.۴.۲ - سخن هیثمی


هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید:
قلت رواه ابو داود وغیره باختصار ورواه احمد ورجاله ثقات.

۲.۴.۳ - شدت خشم پیامبر


طبق این روایت، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به‌خاطر این عمل عائشه به شدت خشمگین شده بوده؛ به‌طوری که عائشه گمان کرده او را نفرین خواهد کرد.
همان‌طور که پیش از این گذشت، طبق نقل خود عائشه، کسی که رسول خدا بر او غضب کند، مستحق آتش جهنم خواهد بود، حال ما سؤالی از دانشمندان اهل سنت داریم که آیا این قاعده شامل خود عائشه نیز می‌شود یا خیر؟

و ابن‌اثیر جزری در جامع الاصول به نقل از عائشه می‌نویسد که من از شدت حسادت بدنم به لرزه افتاد و کاسه را شکستم.
۶۱۹۸ (د س) عائشة - رضی الله عنها -: قالت: (ما رایتُ صانعةَ طعام مثل صفیةَ، صنعتْ لرسولِ الله - صلی الله علیه وسلم - طعاما - وهو فی بیتی - فاخذنی اَفْکَل، وارتعدتُ مِن شِدَّةِ الغَیْرَةِ، فکسرتُ الاِناءَ، ثم نَدِمْتُ، فقلتُ: یا رسولَ الله، ما کَفَّارةُ ما صنعتُ؟ فقال: اِناء مثل اِناء، وطعام مثلُ طعام). اخرجه ابو داود، والنسائی.

آشپزی مانند صفیه ندیده بودم! او غذائی برای رسول خدا درست کرد؛ در حالی که آن حضرت در خانه من بود، مرا لرزه گرفت و از شدت حسادت بدنم به لرزش افتاد، پس ظرف را شکستم، سپس پشیمان شدم و گفتم: ‌ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کفاره این کار من چیست؟ فرمود: ظرفی همانند ظرف و غذائی همانند غذائی او. این روایت را ابوداود و نسائی نقل کرده‌اند.
[۱۰۷] الجزری، المبارک بن محمد ابن الاثیر (متوفای۵۴۴هـ)، معجم جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج۸، ص۴۳۷، طبق برنامه الجامع الکبیر.


۲.۴.۴ - اختلاف در مورد صاحب کاسه


اما این که عائشه کاسه چه کسی را شکسته است، در میان علمای اهل سنت اختلاف شدیدی دیده می‌شود و منشا آن نیز روایات صحیح السندی است که درباره هر چهار مورد نقل شده است. ابن‌حجر عسقلانی در فتح الباری می‌نویسد:
قال عمران اکثر ظنی انها حفصة بصحفة فیها ثرید فوضعتها فخرجت عائشة وذلک قبل ان یحتجبن فضربت بها فانکسرت الحدیث ولم یصب عمران فی ظنه انها حفصة بل هی‌ام سلمة کما تقدم نعم وقعت القصة لحفصة ایضا وذلک فیما رواه بن ابی شیبة وبن ماجة من طریق رجل من بنی سواءة غیر مسمی عن عائشة قالت کان رسول الله صلی الله علیه وسلم مع اصحابه فصنعت له طعاما وصنعت له حفصة طعاما فسبقتنی فقلت للجاریة انطلقی فاکفئی قصعتها فاکفاتها فانکسرت وانتشر الطعام فجمعه علی النطع فاکلوا ثم بعث بقصعتی الی حفصة فقال خذوا ظرفا مکان ظرفکم وبقیة رجاله ثقات وهی قصة اخری بلا ریب لان فی هذه القصة ان الجاریة هی التی کسرت الصحفة وفی الذی تقدم ان عائشة نفسها هی التی کسرتها.
وروی ابو داود والنسائی من طریق جسرة بفتح الجیم وسکون المهملة عن عائشة قالت ما رایت صانعة طعاما مثل صفیة اهدت الی النبی صلی الله علیه وسلم اناء فیه طعام فما ملکت نفسی ان کسرته فقلت یا رسول الله ما کفارته قال اناء کاناء وطعام کطعام اسناده حسن ولاحمد وابی داود عنها فلما رایت الجاریة اخذتنی رعدة فهذه قصة اخری ایضا وتحرر من ذلک ان المراد بمن ابهم فی حدیث الباب هی زینب لمجیء الحدیث من مخرجه وهو حمید عن انس.

عمران گفته: بیشتر گمان من این است که آن زنی که کاسه‌اش شکسته، حفصه بوده که آبگوشتی آورد و آن را گذاشت، پس عائشه خارج شد و این مساله قبل از دستور حجاب بود، پس کاسه را زد و شکست. عمران در این گمانش که آن زن حفصه بوده، به حقیقت اصابت نکرده؛ بلکه آن زن‌ ام‌سلمه بوده؛ چنانچه گذشت. بلی قصه برای حفصه نیز افتاده است، آن‌جا که ابن ابی‌شیبه و ابن‌ماجه از طریق مردی از بنی سوداء که نام او برده نشده از عائشه نقل کرده‌اند که گفت: رسول خدا به همراه اصحابش نشسته بودند، من غذائی آماده کردم و حفصه نیز آماده کرد، پس حفصه بر من پیشی گرفت، من به کنیز خود گفتم: برو و کاسه را کج کن، او کاسه را کج کرد و شکست و غذا روی زمین ریخت، پس غذا را جمع کردند و از آن خوردند، سپس کاسه مرا برای حفصه فرستاد و فرمود این ظرف را به جای ظرف خودتان بگیرید. بقیه روات مورد اعتماد هستند. بی‌تردید این داستان دیگری است؛ زیرا در این داستان آمده که کنیز کاسه را شکست، و در روایت قبلی آمده بود که خود عائشه کاسه را شکست.

و ابوداود و نسائی از طریق جَسْره از عائشه نقل شده که من همانند صفیه آشپزی ندیده بودم، او ظرفی که در آن غذا بود برای رسول خدا هدیه آورد، من نتوانستم جلوی خود را بگیرم و کاسه را شکستم، عرض کردم‌ ای رسول خدا کفاره آن چیست؟ فرمود: ظرفی در مقابل ظرفش و غذائی در برابر غذائی او. سند این روایت «حسن» است.
احمد و ابی‌داود از عائشه نقل کرده‌اند که وقتی آن کنیز را دیدم، به لرزه افتادم. این داستان دیگری است، چون این روایت از طریق حمید از انس نقل شده، مشخص می‌شود که این زنی که کاسه او شکسته و نام او برده نشده، زینب بوده است.

و عینی در عمدة القاری می‌نویسد:
قوله: (عند بعض نسائه) هی عائشة رضی الله تعالی عنها. قوله: (احدی امهات المؤمنین) هی زینب بنت جحش، وقال الکرمانی: هی صفیة، وقیل؛ زینب، وقیل: ‌ام سلمة.
این‌که گفته: رسول خدا در پیش بعضی از همسران بود، منظور عائشه است. این‌که گفته: یکی از امهات المؤمنین، منظور زینب دختر حجش است. کرمانی گفته که منظور از آن صفیه است و برخی گفته‌اند که مراد زینب و برخی گفته‌اند که‌ ام‌سلمه بوده است.

و ابن‌جوزی در تلقیح فهوم الاثر می‌نویسد:
‌ام المؤمنین التی کان النبی صلی الله علیه وسلم فی بیتها هی عائشة والتی ارسلت الی النبی صلی الله علیه وسلم الصحفة اختلف فیها فقیل هی‌ام سلمة بنت ابی امیة وقیل هی زینب بنت جحش وقیل هی صفیة بنت حیی.
‌ام المؤمنینی که رسول خدا در خانه او بوده، عائشه است، اما درباره آن زنی که کاسه را برای رسول خدا فرستاد، اختلاف شده، برخی گفته‌اند که‌ ام‌سلمه دختر ابی‌امیه بوده، برخی گفته‌اند که زینب دختر جحش بوده و دیگری گفته که صفیه بوده است.

اما با توجه به صحت سند تمامی این موارد، ثابت می‌شود که شکستن کاسه در موارد متعدد اتفاق افتاده است و فقط یک مورد نبوده است.

۲.۵ - حسادت به زنان هبه شده


یکی از ویژگی‌های رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این بوده است که اگر زنانی خود را به آن حضرت هبه می‌کردند، در صورت قبول حضرت، نیازی به خواندن عقد نبود و آن زن همسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محسوب می‌شد.
این مطلب سبب شده بود که حسادت عائشه همسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به شدت برانگیخته شود.
بخاری در صحیح خود می‌نویسد:
عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت: کنت اَغَارُ علی اللَّاتِی وَهَبْنَ اَنْفُسَهُنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَاَقُولُ: اَتَهَبُ الْمَرْاَةُ نَفْسَهَا؟ فلما اَنْزَلَ الله تَعَالَی «ترجی من تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِی اِلَیْکَ من تَشَاءُ وَمَنْ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فلا جُنَاحَ عَلَیْکَ» قلت: ما اُرَی رَبَّکَ الا یُسَارِعُ فی هَوَاکَ.

از عائشه نقل شده است که من بر زنانی که خود را به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هبه می‌کردند، حسادت می‌ورزیدم و می‌گفتم: آیا زن خودش را به کسی هبه می‌کند، زمانی که خداوند این آیه را نازل کرد که: « (موعد) هر یک از همسرانت را بخواهی می‌توانی به تاخیر‌اندازی، و هر کدام را بخواهی نزد خود جای دهی و هرگاه بعضی از آنان را که برکنار ساخته‌ای بخواهی نزد خود جای دهی، گناهی بر تو نیست» گفتم: پروردگارت را جز این نمی‌بینم مگر این‌که با سرعت به دنبال برآوردن هوای نفس تو است.

قال القرطبی هذا قول ابرزه الدلال والغیرة وهو من نوع قولها ما احمد کما ولا احمد الا الله والا فاضافة الهوی الی النبی صلی الله علیه وسلم لا تحمل علی ظاهره لانه لا ینطق عن الهوی ولا یفعل بالهوی ولو قالت الی مرضاتک لکان الیق ولکن الغیرة یغتفر لاجلها اطلاق مثل ذلک.

قرطبی گفته است: علت گفتن این سخنان، حسن زنانه و غیرت است؛ این از گونه سخنانی است که آن را نمی‌پسندم! و تنها خدا را شکر می‌گویم!
اما اینکه کلمه «هوی» را به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت داده است، حمل بر ظاهر نمی‌شود؛ زیرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از هوای نفس سخنی نمی‌گوید و کاری از روی هوا انجام نمی‌دهد!
اگر عائشه می‌گفت: «به سوی علاقه تو» سزاوارتر بود، اما به خاطر حسادت اشکالی ندارد که مثل این سخنان گفته شود!
یعنی به اقرار قرطبی، عائشه به صورت عملی آیه «وما ینطق عن الهوی» را تکذیب کرده است!

و مسلم در ادامه این روایت را نقل می‌کند:
عن عَائِشَةَ انها کانت تَقُولُ: اَمَا تَسْتَحْیِی امْرَاَةٌ تَهَبُ نَفْسَهَا لِرَجُلٍ حتی اَنْزَلَ الله (عزّوجلّ) «تُرْجِی من تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِی اِلَیْکَ من تَشَاءُ» فقلت: ان رَبَّکَ لَیُسَارِعُ لک فی هَوَاکَ.

از عائشه نقل شده است که می‌گفت: آیا زن حیا نمی‌کند که خود را به مردی هبه می‌کند، تا این‌که خداوند این آیه نازل کرد «ترجی من تشاء...»

البته روایات دیگری نیز در همین زمینه در بخاری و مسلم آمده است که ما به جهت اختصار از نقل آن‌ها خودداری می‌کنیم.

۲.۵.۱ - تحلیل روایت


یکی از ویژگی‌های رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این است که اگر زنی خود را به آن حضرت هبه کند و هیچ مهری درخواست نکند، می‌تواند با او ازدواج کند؛ چنانچه خداوند در این‌باره می‌فرماید:
«یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنَّا اَحْلَلْنا لَکَ اَزْواجَکَ اللاَّتی آتَیْتَ اُجُورَهُنَّ... وَامْرَاَةً مُؤْمِنَةً اِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ اِنْ اَرادَ النَّبِیُّ اَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ....؛ ‌ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته‌ای برای تو حلال کردیم، و همچنین زن با ایمانی خود را به پیامبر ببخشد (و مهری برای خود نخواهد) چنانچه پیامبر بخواهد می‌تواند او را به همسری برگزیند، چنین ازدواجی فقط برای تو مجاز است....»

این مطلب برای عائشه بسیار گران آمد و نمی‌توانست بپذیرد که زنان بتوانند خود را به رسول خدا هبه کنند و رسول خدا نیز جواب مثبت دهد و در نتیجه بر رقبای او افزوده شود.
به‌همین خاطر حسادتش شعله‌ور می‌شد تا حدی با حالت تمسخر و اعتراض این جمله ناشایست را گفت پروردگارت چه برای برآورده کردن هوای نفس تو عجله دارد. این جمله در حقیقت اعتراض به خداوند است؛ زیرا از جمله «ما ارَی رَبَّکَ» استفاده می‌شود که او به این حکم خداوند راضی نبوده.
طوری این جمله را بیان می‌کند که انگار پروردگار رسول خدا از غیر از پروردگار او بوده و پروردگار رسول خدا برای برآوردن هوای نفس او عجله و شتاب دارد؛ اما پروردگار عائشه برای برآوردن هوای نفس و خاموش کردن شعله حسادتش هیچ کاری انجام نداده است.
همچنین به رسول خدا نسبت هوای نفس می‌دهد! چیزی که به صراحت در آیه قرآن نفی شده است!

۲.۶ - تعقیب کردن پیامبر از شدت حسادت


حسادت عائشه نسبت به دیگر همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حدی بود که در برخی از موارد که نوبت او بود و رسول خدا از خانه خارج می‌شد و آن حضرت را تعقیب می‌کرد. مسلم نیشابوری در صحیح خود می‌نویسد:
از عائشه نقل شده است که:
قالت لَمَّا کانت لَیْلَتِی التی کان النبی صلی الله علیه وسلم فیها عِنْدِی انْقَلَبَ فَوَضَعَ رِدَاءَهُ وَخَلَعَ نَعْلَیْهِ فَوَضَعَهُمَا عِنْدَ رِجْلَیْهِ وَبَسَطَ طَرَفَ اِزَارِهِ علی فِرَاشِهِ فَاضْطَجَعَ فلم یَلْبَثْ الا رَیْثَمَا ظَنَّ اَنْ قد رَقَدْتُ فَاَخَذَ رِدَاءَهُ رُوَیْدًا وَانْتَعَلَ رُوَیْدًا وَفَتَحَ الْبَابَ فَخَرَجَ ثُمَّ اَجَافَهُ رُوَیْدًا فَجَعَلْتُ دِرْعِی فی رَاْسِی وَاخْتَمَرْتُ وَتَقَنَّعْتُ اِزَارِی ثُمَّ انْطَلَقْتُ علی اِثْرِهِ حتی جاء الْبَقِیعَ فَقَامَ فَاَطَالَ الْقِیَامَ ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ انْحَرَفَ فَانْحَرَفْتُ فَاَسْرَعَ فَاَسْرَعْتُ فَهَرْوَلَ فَهَرْوَلْتُ فَاَحْضَرَ فَاَحْضَرْتُ فَسَبَقْتُهُ فَدَخَلْتُ فَلَیْسَ الا اَنْ اضْطَجَعْتُ فَدَخَلَ فقال مالک یا عَائِشُ حَشْیَا رَابِیَةً قالت قلت لَا شَیْءَ قال لَتُخْبِرِینِی او لَیُخْبِرَنِّی اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ قالت قلت یا رَسُولَ اللَّهِ بِاَبِی انت وَاُمِّی فَاَخْبَرْتُهُ قال فَاَنْتِ السَّوَادُ الذی رایت اَمَامِی قلت نعم فَلَهَدَنِی فی صَدْرِی لَهْدَةً اَوْجَعَتْنِی ثُمَّ قال اَظَنَنْتِ اَنْ یَحِیفَ الله عَلَیْکِ وَرَسُولُهُ.

شبی رسید که در آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد من بودند؛ حضرت (به منزل) بازگشتند و عبای خویش را بر روی زمین گذاشته و کفش خویش را از پا بیرون آوردند و در کنار پای خویش نهادند و دامن لباس خویش را به صورت باز، بر روی بستر نهادند، و دراز کشیدند؛‌ اندکی نگذشت که احساس فرمودند که من خوابیده‌ام، پس با آرامش عبای خویش را برداشته و به آرامی کفش خود را پوشیدند و در را باز کرده و بیرون رفتند!
من نیز با آرامش، با کمی فاصله به دنبال حضرت رفتم؛ عبای خویش را بر سر‌انداخته و لباس خویش را پوشیدم و به دنبال حضرت به راه افتادم! تا اینکه حضرت به بقیع رسید؛ و مدتی طولانی در بقیع ماند؛ سپس دست خویش را سه بار بالا بردند؛ سپس مسیر خود را تغییر دادند؛ من نیز چنین کردم؛ آن حضرت کمی بر سرعت خویش افزودند، من نیز چنین کردم؛ ایشان رو به خانه کردند، من نیز چنین کرده و از حضرت پیشی گرفتم و وارد خانه شدم؛ همینکه بر بستر آرمیدم، رسول خدا وارد شده و فرمودند: تو را چه شده است‌ ای عائشه؟ به تندی و به سختی نفس می‌کشی؟ گفتم چیزی نشده است! فرمودند: یا به من خبر می‌دهی یا خداوند مرا آگاه خواهد کرد!
گفتم: ‌ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، و سپس ماجرا را نقل کردم.
فرمودند: پس تو همان سیاهی هستی که او را در مقابل خویش دیدم؟ گفتم: آری!
پس به ضربه محکی به سینه من زدند که مرا به درد آورد! و فرمودند: آیا گمان کرده‌ای که خدا و رسولش سهم تو را پایمال می‌کنند؟!

۲.۶.۱ - نقل مسلم


همچنین مسلم از عروة بن زبیر روایتی دیگر نقل می‌کند که:
حدثنی هَارُونُ بن سَعِیدٍ الْاَیْلِیُّ حدثنا بن وَهْبٍ اخبرنی ابو صَخْرٍ عن بن قُسَیْطٍ حدثه اَنَّ عُرْوَةَ حدثه اَنَّ عَائِشَةَ زَوْجَ النبی صلی الله علیه وسلم حَدَّثَتْهُ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم خَرَجَ من عِنْدِهَا لَیْلًا قالت فَغِرْتُ علیه فَجَاءَ فَرَاَی ما اَصْنَعُ فقال مالک یا عَائِشَةُ اَغِرْتِ فقلت وما لی لَا یَغَارُ مِثْلِی علی مِثْلِکَ.

عروه از عائشه همسر رسول خدا نقل کرده که رسول خدا از پیش او شبانه خارج شد، عائشه می‌گوید: حسادت من برانگیخته شد؛ آن حضرت بازگشتند و دیدند که من چه می‌کنم! فرمودند: تو را چه شده است‌ ای عائشه؟ آیا حسادت کردی؟
گفتم: چرا نباید شخصی مثل من، در مورد شخصی مثل شما حسادت نورزد؟

۲.۶.۲ - نقل نسائی


نسائی در سنن خود دو روایت در این زمینه نقل می‌کند:
۱۱۲۴ اخبرنا محمد بن قُدَامَةَ قال حدثنا جَرِیرٌ عن مَنْصُورٍ عن هِلَالِ بن یَسَافٍ قال قالت عَائِشَةُ رضی الله عنها فَقَدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم من مَضْجَعِهِ فَجَعَلْتُ اَلْتَمِسُهُ وَظَنَنْتُ اَنَّهُ اتی بَعْضَ جَوَارِیهِ فَوَقَعَتْ یَدِی علیه وهو سَاجِدٌ وهو یقول اللهم اغْفِرْ لی ما اَسْرَرْتُ وما اَعْلَنْتُ.

از عائشه نقل شده: رسول خدا را در بسترش گم کردم، به دنبالش گشتم و فکر کردم که او پیش برخی از کنیزانش رفته است، دستم را بر او گذاشتم، دیدم که در حال سجده است و می‌فرماید: خدایا بر من پنهان و آشکار آنچه را انجام داده‌ام ببخش!
۱۱۲۵ اخبرنا محمد بن الْمُثَنَّی قال حدثنا مُحَمَّدٌ قال حدثنا شُعْبَةُ عن مَنْصُورٍ عن هِلَالِ بن یَسَافٍ عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت فَقَدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَظَنَنْتُ اَنَّهُ اتی بَعْضَ جَوَارِیهِ فَطَلَبْتُهُ فاذا هو سَاجِدٌ یقول رَبِّ اغْفِرْ لی ما اَسْرَرْتُ وما اَعْلَنْتُ.

از عائشه روایت شده است که گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در بسترش گم کردم! گمان کردم که به نزد بعضی از کنیزانش رفته است! وقتی به دنبال حضرت گشتم، دیدم که در سجده است و می‌گوید «خدایا پنهان و آشکار آنچه انجام داده‌ام را ببخش.
این نمونه‌های کوچکی از حسادت‌های عائشه بود که ما به جهت اختصار از نقل بقیه آن خودداری می‌کنیم.

۳ - پانویس


 
۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.    
۲. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۳. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۵، ص۳۸.    
۴. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۷، ص۳۶.    
۵. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۹، ص۱۴۱.    
۶. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۸، ص۹.    
۷. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۴ ص۱۸۸۸، ح۲۴۳۵، کِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِیجَةَ اُمِّ الْمُؤْمِنِینَ رضی الله تَعَالَی عنها، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۸. الشیبانی، احمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۴۱، ص۳۵۶.    
۹. ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای۷۷۴ه)، السیرة النبویة، ج۲، ص۱۳۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۱۰. ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای۷۷۴ه)، البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۵۸.    
۱۱. الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی‌بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۹، ص۲۲۴، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - ۱۴۰۷ه.    
۱۲. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۴ ص۱۸۸۹، ۲۴۳۷، کِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِیجَةَ اُمِّ الْمُؤْمِنِینَ رضی الله تَعَالَی عنها، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۱۳. الطبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب ابوالقاسم (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۱، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۱۴. الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۹، ص۲۲۴، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - ۱۴۰۷ه.    
۱۵. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۲۱، ص۲۸۵.    
۱۶. الدارقطنی البغدادی، ابوالحسن علی بن عمر (متوفای ۳۸۵ه)، سؤالات الحاکم النیسابوری للدارقطنی، ج۱، ص۱۴۵، رقم:۱۹۷، تحقیق:د. موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، ناشر:مکتبة المعارف - الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴م.    
۱۷. المقدسی الحنبلی، ابوعبدالله محمد بن عبد الواحد بن احمد (متوفای۶۴۳ه)، الاحادیث المختارة، ج۴، ص۳۰۶، تحقیق عبد الملک بن عبدالله بن دهیش، ناشر:مکتبة النهضة الحدیثة - مکة المکرمة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۰ه.    
۱۸. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، تحقیق:محمد عوامة، ج۱، ص۲۳۷، رقم:۲۳۲۹، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۱۹. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۲۲، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۲۰. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۸۱، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۲۱. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۲ ص۳۳۷، رقم:۵۹۷۲، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه - ۱۹۹۲م.    
۲۲. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۲، ص۱۸، رقم:۳۷۷۵، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه - ۱۹۹۲م.    
۲۳. النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳ه)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴ ص۱۸۲۳۱۸۲۴، تحقیق:علی محمد البجاوی، ناشر:دار الجیل - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۲ه.    
۲۴. ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ ه)، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۳، ص۱۸، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۳۵۸.    
۲۵. ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ ه)، صفة الصفوة، ج۱، ص۳۰۸.    
۲۶. الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰ه)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۶، ص۸۴.    
۲۷. النویری، شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳ه)، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۱۸، ص۱۷۲.    
۲۸. الصفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک (متوفای۷۶۴ه)، الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۱۸۲، تحقیق احمد الارناؤوط وترکی مصطفی، ناشر:دار احیاء التراث - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۲۰۰۰م.    
۲۹. محمد بن اسحاق بن یسار (متوفای۱۵۱ه)، سیرة ابن اسحاق (المبتدا والمبعث والمغازی)، ج۱، ص۲۴۴.    
۳۰. الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای۱۰۴۴ه)، السیرة الحلبیة فی سیرة الامین المامون، ج۳، ص۴۴۰.    
۳۱. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۲، ص۸۷۹، ح۱۲۱۱، کِتَاب الْحَجِّ، بَاب بَیَانِ وُجُوهِ الْاِحْرَامِ، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۳۲. الشیبانی، احمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳۰، ص۴۸۷.    
۳۳. الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۳، ص۲۳۳، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - ۱۴۰۷ه.    
۳۴. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰ه)، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۱۲۲۱۳، ناشر:دار صادر - بیروت.    
۳۵. الزبیری، ابو عبدالله الزبیر بن بکار بن عبدالله بن مصعب (متوفای۲۵۶ه)، المنتخب من کتاب ازواج النبی صلی الله علیه وسلم، ج۱، ص۵۷، تحقیق:سکینة الشهابی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۳ه.    
۳۶. الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۴۱، ح۶۸۲۱، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه - ۱۹۹۰م.    
۳۷. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰ه)، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۷، ناشر:دار صادر - بیروت.    
۳۸. ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ ه)، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۳، ص۳۴۶، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۳۵۸.    
۳۹. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰.    
۴۰. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰ه)، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۴، ناشر:دار صادر - بیروت.    
۴۱. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۱.    
۴۲. ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ ه)، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۱۹، ص۴۳۳.    
۴۳. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۹، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۴۴. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۲، ص۷۴۱.    
۴۵. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۸، ص۳۴۳.    
۴۶. العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای۱۱۱۱ه)، سمط النجوم العوالی فی انباء الاوائل والتوالی، ج۱ ص۴۵۶، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر:دار الکتب العلمیة.    
۴۷. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰ه)، الطبقات الکبری، ج۸، ص۸۰، ناشر:دار صادر - بیروت.    
۴۸. ابی الفضل بن ابی طاهر المعروف بابن طیفور (متوفای۳۸۰ ه) بلاغات النساء، ج۱، ص۱۵۰.    
۴۹. الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای۴۲۱ه)، نثر الدر فی المحاضرات، ج۴ ص۳۲، تحقیق:خالد عبد الغنی محفوط، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۴ه - ۲۰۰۴م.    
۵۰. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰ه)، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۶، ناشر:دار صادر - بیروت.    
۵۱. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۴.    
۵۲. ابن عساکر، ابو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله (متوفای۶۲۰ه)، الاربعین فی مناقب امهات المؤمنین (رحمة‌الله‌علیه) اجمعین، ج۱، ص۱۰۰، تحقیق:محمد مطیع الحافظ، غزوة بدیر، ناشر:دار الفکر - دمشق، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه.    
۵۳. الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای۱۰۴۴ه)، السیرة الحلبیة فی سیرة الامین المامون، ج۲، ص۳۸۰.    
۵۴. ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای۷۷۴ه)، السیرة النبویة، ج۴، ص۵۹۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۵۵. ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای۷۷۴ه)، البدایة والنهایه، ج۵، ص۳۲۰.    
۵۶. الماوردی البصری الشافعی، علی بن محمد بن حبیب (متوفای۴۵۰ه)، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الامام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج۹، ص۲۸، تحقیق الشیخ علی محمد معوض - الشیخ عادل احمد عبد الموجود، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۹ ه -۱۹۹۹م.    
۵۷. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰ه)، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴۵، ناشر:دار صادر - بیروت.    
۵۸. الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، المنتخب من ذیل المذیل، ج۱، ص۱۰۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۵۹. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۳۵۹، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۶۰. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۲۰، ص۲۳۱، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۶۱. البغدادی، ابوجعفر محمد بن حبیب بن امیة (متوفای۲۴۵ه)، المحبر، ج۱، ص۹۵، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۶۲. الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۳۹، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه - ۱۹۹۰م.    
۶۳. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۸، ص۲۰.    
۶۴. السیوطی وآخرون، شرح سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۴۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۶۵. الصنعانی الامیر، محمد بن اسماعیل (متوفای ۸۵۲ه)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من ادلة الاحکام، ج۲، ص۲۲۵.    
۶۶. النویری، شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳ه)، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۱۸، ص۱۹۲.    
۶۷. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۸، ص۲۰.    
۶۸. الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای۱۰۴۴ه)، السیرة الحلبیة فی سیرة الامین المامون، ج۳، ص۴۵۴.    
۶۹. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰ه)، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۶۰، ناشر:دار صادر - بیروت.    
۷۰. الدینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای۲۷۶ه)، عیون الاخبار، ج۴، ص۲۰.    
۷۱. الاصبهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (متوفای۴۳۰ه)، تاریخ اصبهان، ج۲، ص۱۵۸، تحقیق:سید کسروی حسن، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۰ ه-۱۹۹۰م.    
۷۲. البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳ه)، تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۳۳.    
۷۳. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله، (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۵۱، ص۳۶، تحقیق:محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر:دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.    
۷۴. ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ هـ)، الوفا باحوال المصطفی، ج۱ ص۳۱۸، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۸هـ ـ ۱۹۸۸م.
۷۵. النویری، شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳ه)، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۱۸، ص۱۹۹.    
۷۶. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۸، ص۲۰۰.    
۷۷. السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر (متوفای۹۱۱ه)، الخصائص الکبری، ج۲، ص۱۸۱، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۰۵ه - ۱۹۸۵م.    
۷۸. النسائی، احمد بن شعیب ابوعبد الرحمن، (متوفای۳۰۳ ه)، المجتبی من السنن، ج۷، ص۷۰، ح۳۹۵۶، تحقیق:عبدالفتاح ابوغدة، ناشر:مکتب المطبوعات الاسلامیة - حلب، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۷۹. ابن ابی الدنیا القرشی البغدادی، ابوبکر عبدالله بن محمد بن عبید (متوفای۲۸۱ه)، مداراة الناس، ج۱، ص۱۲۶، تحقیق:محمد خیر رمضان یوسف، ناشر:دار ابن حزم - بیروت - لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۸م.    
۸۰. ابن ابی الدنیا القرشی البغدادی، ابوبکر عبدالله بن محمد بن عبید (متوفای۲۸۱ه)، العیال ویقع فی مجلدین، ج۱، ص۷۶۲، تحقیق:د نجم عبد الرحمن خلف، ناشر:دار ابن القیم - السعودیة - الدمام، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۰ه - ۱۹۹۰م.    
۸۱. الطحاوی، ابوجعفر احمد بن محمد بن سلامة (متوفای۳۲۱ه)، شرح مشکل الآثار، ج۸، ص۴۲۳، تحقیق شعیب الارنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۸ه - ۱۹۸۷م.    
۸۲. البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰ه)، ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السبیل، ج۵، ص۳۶۰، تحقیق:اشراف:زهیر الشاویش، ناشر:المکتب الاسلامی - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵ م.    
۸۳. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۳۶.    
۸۴. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۴، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۸۵. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۲۰، ص۲۰۹، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۸۶. الشیبانی، احمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۰۵، ح۱۲۰۴۶، ناشر:مؤسسة قرطبة - مصر.    
۸۷. البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳ه)، کتاب الاسماء المبهمة فی الانباء المحکمة، ج۸، ص۵۱۹، تحقیق:د. عز الدین علی السید، ناشر:مکتبة الخانجی - القاهرة/ مصر، الطبعة:الثالثة، ۱۴۱۷ ه - ۱۹۹۷م.    
۸۸. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۳۱۲، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۸۹. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۳۸۱، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۹۰. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۱۱، رقم:۱۹۶۷، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۹۱. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۹۲.    
۹۲. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۶۴، رقم:۵۶۸۴، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۹۳. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۳۸، رقم:۹۱۱، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۹۴. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۸۱، رقم:۱۵۴۴، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۹۵. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۹۷، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۹۶. ابن حزم الظاهری، ابومحمد علی بن احمد بن سعید (متوفای۴۵۶ه)، المحلی، ج۶، ص۴۳۸.    
۹۷. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۵، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۹۸. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۳۶، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۹۹. ابو یعلی الموصلی التمیمی، احمد بن علی بن المثنی (متوفای۳۰۷ ه)، مسند ابی یعلی، ج۶، ص۸۵ ۸۶، ح۳۳۳۹، تحقیق:حسین سلیم اسد، ناشر:دار المامون للتراث - دمشق، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۴ ه - ۱۹۸۴م.    
۱۰۰. الطحاوی الحنفی، ابوجعفر احمد بن محمد بن سلامة (متوفای۳۲۱ه)، شرح مشکل الآثار، ج۸، ص۴۲۵، تحقیق شعیب الارنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۸ه - ۱۹۸۷م.    
۱۰۱. الدارقطنی البغدادی، ابوالحسن علی بن عمر (متوفای ۳۸۵ه)، سنن الدارقطنی، ج۵، ص۲۶۹.    
۱۰۲. السجستانی الازدی، سلیمان بن الاشعث ابوداوود (متوفای ۲۷۵ه)، سنن ابی داوود، ج۳، ص۲۹۷، ح۳۵۶۸، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دار الفکر.    
۱۰۳. النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳ه)، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الامصار فی شرح الموطا، ج۷، ص۱۴۸۱۴۹، تحقیق:سالم محمد عطا - محمد علی معوض، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۲۰۰۰م.    
۱۰۴. الانصاری القرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد (متوفای۶۷۱ه)، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۳۵۷، ناشر:دار الشعب - القاهرة.    
۱۰۵. الشیبانی، احمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۴۳، ص۳۸۶.    
۱۰۶. الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۴، ص۳۲۱، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - ۱۴۰۷ه.    
۱۰۷. الجزری، المبارک بن محمد ابن الاثیر (متوفای۵۴۴هـ)، معجم جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج۸، ص۴۳۷، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۰۸. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۵، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۱۰۹. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری، ج۲۰، ص۲۰۹.    
۱۱۰. ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ ه)، تلقیح فهوم اهل الاثر فی عیون التاریخ والسیر، ج۱، ص۵۱۳، ناشر:شرکة دار الارقم بن ابی الارقم - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۹۹۷م.    
۱۱۱. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۱۷.    
۱۱۲. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۸۵، ح۱۴۶۴، کِتَاب الرِّضَاعِ، بَاب جَوَازِ هِبَتِهَا نَوْبَتَهَا لِضُرَّتِهَا.    
۱۱۳. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۱۶۵، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۱۱۴. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۲۰، ص۱۰۹، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۱۱۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۱.    
۱۱۶. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۸۵، ۱۴۶۴، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۱۱۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۰.    
۱۱۸. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۲، ص۶۶۹، کِتَاب الْجَنَائِزِ، بَاب ما یُقَالُ عِنْدَ دُخُولِ الْقُبُورِ وَالدُّعَاءِ لِاَهْلِهَا.    
۱۱۹. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۶۸، ح۲۸۱۵، کِتَاب صِفَةِ الْقِیَامَةِ وَالْجَنَّةِ وَالنَّارِ، بَاب تَحْرِیشِ الشَّیْطَانِ وَبَعْثِهِ سَرَایَاهُ لِفِتْنَةِ الناس وَاَنَّ مع کل اِنْسَانٍ قَرِینًا.    
۱۲۰. النسائی، ابوعبد الرحمن احمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ ه)، المجتبی من السنن، ج۲، ص۲۲۰، تحقیق:عبدالفتاح ابوغدة، ناشر:مکتب المطبوعات الاسلامیة - حلب، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    


۴ - منبع



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا عائشه، نسبت به همسران دیگر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حسادت داشته است؟».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.